اهمیتِ جیوپولیتیکِ افغانستان در مناسباتِ معاصرِ بین المللی

نوشتۀ ملک ستیز،
کارمندِ ارشد در انستیتوتِ حقوقِ بشرِ دنمارک

آیا افغانستان بار دیگر نقطۀ عطفی در جنگ سردِ بین الملللی خواهد بود؟

این پرسشِ مهمی است که ذهنیتِ پژوهشگرانِ منطقه را مشغول کرده است. باورِ برخی از محققین اینست که افغانستان قسمتِ مهمی از درگیریهای منطقه یی و بین المللی باقی خواهد ماند و برای این معمول، دلایلِ موجهی نیز دارند. مهمترین دلیل، اهمیتِ جیوپولیتیکِ این کشور است.

افغانستان، به عنوانِ یک کشورِ با اهمیت از دیدگاه جیوپولیتیک، برای نخستین بار توسطِ دو دانشمندِ بزرگِ علومِ سیاسی، رودولف کیلین، شهروندِ سویدن و فریدیریش ردزیلِ آلمانی، در دهۀ دومِ قرنِ نزدهم، مطرح گردید. آنها در پهلوی افغانستان، از کشورهای بریتانیای کبیر، افریقای جنوبی، برازیل و ویتنام نیز به عنوانِ نقاطِ قابلِ توجه جهانی نام بردند.

فریدریش ردزیل، جنگِ نخستِ جهانی را نیز یک جنگِ جبوپولیتیک می نامید.

پس از ختمِ جنگِ سرد، آلمانیها، با استفاده از نظریاتِ این دو دانشمند، مرکزی را افتتاح کردند، که زیرِ چترِ سیاستِ خارجی، به پژوهشهای جهانی می پرداخت. محورِ این پژوهشها را جغرافیای سیاسیِ جهان تشکیل می داد. در این مرکز نیز، که همین اکنون به نامِ «مرکزِ پژوهشهای بین المللی از دیدگاه جغرافیای سیاسی» مسمی است، افغانستان را به عنوانِ یکی از با اهمیت تربن کشورهای جیوپولیتیک در منطقه و جهان می شناسند.

از دیدگاه جیوپولیتیک، افغانستان دارای سه مؤلفۀ مهم است:

نخست ـ تأریخِ سیاسی و با اهمیتِ بین المللیِ این کشور،

باستان شناسان، در موردِ تأریخِ پُرقدامتِ این سرزمین، به نظریۀ واحدی دست یافته اند. این تأریخ، که با فراز و نشیبهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همراه بوده است، قسمتی از تأریخِ توسعۀ تمدنهای بشری به شمار می آید. جامعه شناسان و مردم شناسان، به تحولاتِ عظیمی که در جغرافیای افغانستانِ امروز رخ داده است، اهمیتِ بزرگی قایل هستند و این تحولات را با حوادثِ امروزِ منطقه و جهان، پیوندِ منطقی می دهند.

دوم ـ روابط اجتماعی (اتنیکی و فرهنگهای متعدد)،

سیر پُرتحولِ تأریخی و مساعد بودنِ میدان برای توسعه از دیدگاه انتروپولوژی (علمِ مردم شناسی)، زمینۀ آن را مساعد گردانید تا مردمانِ این مرزوبوم، روابطِ اجتماعیِ خویش را توسعه بخشیده و باعثِ توسعۀ اقتصادی و فرهنگی در منطقه گردند. توسعۀ روابطِ اجتماعی و اقتصادی در این خطه، باعثِ نضجگیریِ روابطِ سیاسی گردید و نقشِ کنترل و رهبری بر این جغرافیای مهم را باعث گشت.

سوم ـ جغرافیا و موقعیتِ با اهمیتِ افغانستان،

با شکلگیریِ حدود و مساحتها در این سرزمین، جغرافیای سیاسیِ آن نیز شکل گرفت. نضجگیریِ جغرافیای سیاسی در این جا، قربانیانِ زیادی را گرفت و جنگها و مبارزاتِ متعددی را خلق کرد. از سوی دیگر، همزمان با تحولات در این نقطۀ جهان، کتله های سازمان یافتۀ سیاسیِ دیگر، از سوی قفقاز، آسیای میانه، کرانۀ خلیج و سرزمینهای هند، مصر و چین، توجه خاصی به این سرزمین داشتند، که به آن اهمیتِ بین المللی دادند.

به نظر می رسد که تأریخِ معاصرِ افغانستان، شباهتِ زیادی به تأریخِ باستانِ آن دارد؛ زیرا از زمانِ ایجادِ دولتهای قدرتمند با فن آوری (تکنالوژیِ) مدرن، افغانستان، در محراقِ توجه ستراتیژیهای ابرقدرتها قرار گرفته است.

بدین ترتیب، پرسشی، که در آغازِ این نبشته مطرح شد، چنین پاسخ می یابد: پس از فروپاشیِ اتحادِ جماهیرِ شوروی و ختمِ جنگِ سرد در اوایلِ دهۀ نهمِ قرنِ پیش، تصور می شد که جنگِ افغانستان، به جنگِ فراموش شده یی مبدل گردیده است؛ امّا حالا روشن است، که چنین تصوری نادرست بوده است. ستراتیژیهای جهانی، دورنمای دیگری برای این کشور داشته اند، که امروزِ افغانستان را تعربف می کند؛ یعنی اهمیتِ جیوپولیتیکِ این کشور، در خدمتِ ستراتیژیهای بین المللی!

بدونِ شک، جیوپولیتیک بودنِ افغانستان، نقطۀ عطفی برای مناسباتِ منطقه یی و جهانی است؛ خواه این مناسبات به جنگ ناشی شود و خواه به صلح و امنیت. امروز، افغانستان، سرزمینی است که صلح و امنیتِ جهانی را تعریف می کند؛ پس باید این کشور را جدی گرفت و این نقش را فرامرزی و فرامنطقه یی تصور کرد. ■

……………………………………………………………………………

این نوشته از روزنامۀ ۸ صبح اقتباس شده است

دیدگاهتان را بنویسید