گفتگو، صلح و دموکراسی

نویسنده: محمد فهیم نعیمی

آیا ما افغانها به ارزش و اهمیت گفتگو، به عنوان شیوۀ برخورد دموکراتیک با قضایا و راه حل عقلانی منازعات، آگاهی کامل داریم؟ فرهنگ سنتی ما تا چه اندازه یی زمینه ساز برای راه اندازی گفتگو در سطوح مختلف اجتماعی، بوده است؟

یقین دارم، ذهن همۀ ما افغانها، با واژۀ «گفتگو» آشناست و بارها این کلمه را شنیده ایم. از خانه گرفته تا کوچه و از مکتب تا رسانه ها، همه از گفتگوهای گوناگون صحبت می کنند. امّا با قاطعیت می توان گفت، که تا کنون در افغانستان، به «گفتگو»، به عنوانِ مهمترین و با ارزشترین میکانیزم رسیدن به ساختارها و ارزشهای دموکراتیک، توجهی صورت نگرفته است. در «گفتگو» نیرویی نهفته است، که منازعات و کشمکشها را به سوی صلح و آشتی می کشاند. گفتگو، آغازِ صلح است. با گفتگو، طرفینِ منازعه، یا طرفین دعوا، به آنچه در اذهان شان است، آگاه می شوند؛ آگاهی و آشنایی با فکر و اندیشۀ طرف مقابل، در منازعات، زمینه را برای رفتن به سوی صلح و آشتی مساعد می سازد. در جوامع بسته و سنتی، «گفتگو»، دستِ کم گرفته می شود. در چنین جوامعی، احساسات بر عقل می چربد و گفتگو، روش عقلانی برای حل منازعات است. برای مدیریت منازعه، نخستین اقدام، راه اندازی گفتگو میانِ طرفینِ منازعه است.

ارتباطات و میکانیزمهای تسهیل کنندۀ آن (وسایل مخابراتی، رسانه های گروهی، انترنت و…) جهان امروز را، به حد زیادی کوچک ساخته است. در جهان امروز، «گفتگو»، جانمایۀ ارتباطات را می سازد. گفتگو، در تمام سطوح زندگی بشر، کاربردِ بنیادین دارد. برای دانستن اهمیت و ارزشِ گفتگو، کافیست فرض شود، که اگر انسانها نمی توانستند با همدیگر گفتگو کنند، در جهان چه اتفاقی می افتاد؟ پاسخ واضح است؛ هیچ تمدنی وجود نمی داشت و انسانها، مانند حیوانات، در جهان پراکنده می بودند.

گفتگو، در ایجادِ جامعۀ دموکراتیک، به خصوص در شکلگیری مناسبات و روابط فرهنگی دموکراتیک، از اهمیت بسیار برخوردار می باشد. گفتگو، به عنوان اساسیترین شیوۀ تعامل با دیگران، باید در سطح خانواده برای اطفال آموزش داده شود. بیشترین مشکلات خانواده ها، با استفاده از گفتگوی دوامدار، می توانند حل شود. این که در حال حاضر، مشکلات خانوادگی در افغانستان، بسیار زیاد است، یکی از دلایلش اینست، که خانواده ها به گفتگو، اهمیت نمی دهند؛ بزرگان و مردانِ خانواده، به نظریات و پیشنهادات اطفال و زنان ارج نمی گذارند. همچنین «گفتگو» در سطح محلات و واحدهای اداری افغانستان، می تواند مشکلات زیادی را حل و فصل کند. وجود تبعیض نژادی، زبانی، مذهبی، سمتی و… از مشکلاتیست، که می توانند با گفتگوها و ارتباطات میانِ اقشار و مناطقِ مختلفِ جامعۀ افغانی حل گردند.

در افغانستان، همیشه دولت از مردم فاصله داشته است. وجودِ فاصله میان مردم و دولت، طبعاً، به معنای نبودِ میکانیزمهای گفتگو و ارتباطات است. در صورتی که گفتگوی دوامدار، میان مردم و دولت، وجود نداشته باشد، نه تنها مشکلاتِ مردم، آن طوری که لازم است، حل نمی شود، که در آن صورت، دولت، به مرور زمان، به سوی فساد کشانده می شود. در حالی که اگر مردم به سازوکارهای گفتگوی دوامدار با دولت دسترسی داشته باشند، طبعاً نارضایتیهای خود را، به صورتِ مستقیم، با دولت مطرح می کنند و دولت را تحتِ فشار قرار می دهند.

مردمِ افغانستان، در دامانِ فرهنگِ بسته و سنتی پرورش یافته اند. طبعاً، در بسترِ چنین فرهنگی، به ترویج و گسترشِ شیوۀ گفتگویی برخورد با مسایل، پرداخته نشده است. لذا مردم، با اهمیت گفتگو و دیگر اصول و ارزشهای دموکراتیک، کمتر آشنایی دارند. مناسبات و روابط اجتماعی، چه در خانواده و چه در مکتب و سایر نهادهای اجتماعی، به صورتِ استبدادی و یکجانبه، از بالا به پایین، شکل گرفته است. برای ایجادِ تحول در مناسبات اجتماعی، دولت، باید به ترویجِ گفتگو و نهادینه کردن سازوکارهای گفتگو در سطح خانواده، نهادهای آموزشی و دولت، بپردازد و برنامه هایی را طرحریزی نماید؛ زیرا ایجاد تغییر در روابط اجتماعی و دو جانبه ساختنِ ارتباطات، نه تنها نیازمند قانونگذاری در این زمینه است، که باید برنامه های آموزشی نیز در سطح نهادهای آموزشی، خانواده ها، رسانه های همگانی و… روی دست گرفته شود. در این راستا، طرح و تطبیقِ برنامه ها، نیازمند پول، زمان و نیروی انسانی کافی است.

در حال حاضر، چند مشکل بزرگ در افغانستان وجود دارد، که سبب شده است دولت افغانستان، در طرح و تطبیقِ برنامه های انکشافی و برنامه هایی در راستای نهادینه کردن دموکراسی در افغانستان، تا حدی کُند عمل کند. در این راستا، مهمترین مشکل، وجود نا امنیها در گوشه و کنار افغانستان است، که زندگی عادی مردم را مختل می سازد و برای دولت افغانستان، سبب بحرانها و دردسرهای گوناگون می شود.

ضعف مالی و فقر افغانستان و وابستگی اقتصادی به کشورهای غربی، مشکل دیگریست که نه تنها دولت افغانستان، بل جامعۀ مدنی نوپا و نهادهای روشنفکری افغانستان را نیز، در طرح و تطبیق برنامه های شان در جهت تحقق ارزشهای حقوق بشر و گسترش ارزشها و نهادهای دموکراتیک، محدود می سازد.

دیدگاهتان را بنویسید