تبعیضهای قومی و مذهبی در افغانستان از بالا به پایین دیکته میشود
س: به باور شما آیا تبعیض (قومی، زبانی و مذهبی) در افغانستان وجود دارد؟ اگر بلی، این تبعیض بر مبنای چیست، قومیت، زبان، مذهب و یا هر سه؟ لطفاْ توضیح دهید و اگر ممکن است چند مثال هم ارائه کنید؟
پ: بلی. متاسفانه وجود دارد و به نظر من این تبعیض بیشتر در سطح بالای جامعه وجود دارد و یقین دارم که تبعیض در بین شهروندان کشور به آن شدتی که در بین صاحبان قدرت دیده میشود، به صورت تاریخی وجود نداشته است. متاسفانه بعد از بحران و جنگهای داخلی، جامعه افغانستان شکل دیگری به خود گرفت و حالا کم یا زیاد، در همه جا، در مقابل قومیت، زبان و مذهب تبعیض وجود دارد. یک شهروند افغانستان در یک جایی به خاطر زبان و در مکانی دیگر به خاطر قومیت مورد تبعیض قرار میگیرد اما، باز هم تکرار میکنم، این تبعیض از سوی صاحبان قدرت بین مردم تزریق میشود. مردم افغانستان به خاطر تنوع قومی، دینی، زبانی، منطقهای یاد گرفتهاند که چطور به یک تعادل در تعاملاتشان برسند.
س: لطفا یک یا دو خاطره ای که خودتان یا یکی از دوستان تان مورد تبعیض قرار گرفته باشید را با ما شریک سازید؟
پ: من در مهاجرت بزرگ شدم و بارها تبعیض را تجربه کردم اما هیچ خبر نداشتم که در افغانستان هم مورد تبعیض قرار خواهم گرفت. اولین باری که مورد تبعیض قرار گرفتم، وقتی بود که میخواستم لیلیه دولتی بگیرم. وقتی من به دانشگاه کابل رفتم مسئول لیلیههای پوهنتون کابل از من پرسید کجا بودم؟ من منظور وی را دقیقا نفهمیدم. گفتم یعنی چه کجا بودم؟ گفت از کجا آمدهای؟ گفتم من از ایران آمده ام. گفت برو لیلیه خالی نیست. در حالیکه لیلیه اتاق خالی داشت. در طول چهار سالی که من در پوهنتون کابل محصل بودم موفق به گرفتن لیلیه نشدم و آواره بودم، در زمانی که امکانات رفاهی بسیار محدود بود.
بار دیگر وقتی بود که موفق شدم بورسیه کشور آلمان را برای مقطع ماستری بگیرم. من برای دریافت پاسپورت به ولایت بلخ، زادگاهم رفتم اما به من پاسپورت ندادند. در حالی که پاسپورت حق طبیعی هر شهروند افغانستان است. من توانستم تا پیش قوماندان امنیه آن زمان بروم، او چیزی به زبان پشتو از من پرسید، متاسفانه چون من در ایران بزرگ شده بودم و زبان پشتو یاد نداشتم، منظور او را نفهمیدم. او گفت که کتابچه پاسپورت نیست. فردای همان روز با امضای همان قوماندان با مبلغ ۲۵ هزار افغانی پاسپورت خریدم تا توانستم بورسیه خود را حفظ کنم.
س: کمی به تاریخچه تبعیض در افغانستان اشاره کنید؟
پ: اگر ما تاریخ افغانستان را مطالعه کنیم رابطه اقوام در قبل همچون رابطه فعلی اقوام باهمدیگر نبوده، بلکه تعامل بیشتری وجود داشته است. یعنی هیچ قومی یا گروهی حس برتری بر دیگری نداشته و نمی خواسته که این حس را سیستماتیک القاء کند. شما اگر به دقت، به جنگ انگلیس و افغان توجه کنید، میبینید که همه اقوام در این جنگ حضور داشتند و بعدا کم کم وقتی موضوع دولت سازی پیش آمد در اواخر قرن ۱۹ یعنی در دوره حکومت عبدالرحمن خان، تبعیض سیستماتیک شکل گرفت که دلایل خود را داشت. دلیل اول اینکه خود مفهوم دولت مدرن به شکل آتاترکی، قبل از جنگ جهانی اول شروع شد و تا قبل از جنگ جهانی دوم نیز ادامه داشت. مفهوم دولت مدرن به این معنا بود که در یک کشور همگی باید یکرنگ شوند. یکرنگ به این معنا که یک دین، یک مذهب، یک قومیت، یک زبان و حتی یک نوع پوشش همه گیر و ملی قلمداد شود.
در افغانستان نیز این موضوع به صورت سیستماتیک شروع شد و حاکمیت سعی کرد تا گروهها و اقلیتهای دیگر را کنار بگذارد یا کاملا حذف کند تا جامعه یکدست و یکرنگ شود. به عنوان مثال، در بعضی مقاطع، بعضی اقلیتهای قومی نمی توانستند از یک حد تحصیلی معینی بالاتر بروند و یا در ادارات دولتی و در پست های حکومتی وظیفه بگیرند.
قبلاً هم گفتم که تبعیض از بالا، از طبقه اصطلاحا ایلیت یا نخبگان افغانستان سرچشمه میگیرد. این در حالی است که به صورت واضح دیده میتوانیم در بعضی مناطق، قوم ها در کنار همدیگر مسالمت آمیز زیست میکنند، حتی با همدیگر ازدواج میکنند، در مراسم مذهبی همدیگر شرکت میکنند، در مارکیت و بازار همراه همدیگر کار می کنند و تعاملات تجاری دارند، اما در بعضی مواقع شدت تبعیض زیاد شده است. مثلاً در شرایط جنگ وقتی مردم سعی میکنند موقعیت خود را حفظ کنند، به قومیت خود پناه میبرند.
این نکته را فراموش نکنیم که افغانستان در صد و چند سال گذشته هیچ وقت دولت مدرن نداشته است، اما تلاش کرده است که دولت مدرن مرکزی فراگیر بسازد که در آن تمام المنت ها یکرنگ باشند. تمام تلاش همین بوده و هنوز هم است، ولی جواب نداده است.
س: اصلا تئوری دولت- ملت به معنای کلاسیک (مدرن) در جهان امروز چقدر مهم است؟
دیگر مهم نیست. بحثی داشتم در این باره که موضوع دولت – ملت از بین رفته و ایجاد آن در افغانستان اصرار بی مورد است. حتا ملی گرایی (ناسیونالیسم) که دورانی به وجود آمد، در همه کشورها به فاجعه ختم شد. تقریبا با اطمینان میتوان گفت که ملی گرایی فاجعه میآفریند. دولت های ملی از دهه 80 میلادی به بعد کوچک شده می روند و به جای آن ها نهادها شکل می گیرند. این نهادها گاهی بین دولتها ساخته میشوند و گاهی در داخل کشورها، به شکل جامعه مدنی قدرتمند می شوند. دولت نقش خود را تقلیل داده و نقشش در حد بروکراسی یا اداره گری امور است. همه کشورها موضوع دولت – ملت قدرتمند با عناصر یکرنگ و یکصدا را از یاد برده اند و به سوی دیگری روان هستند اما افغانستان هنوز اصرار دارد که چنین دولتی را بسازد آنهم با روش آتاترکی ۱۰۰ سال پیش.
س: چرا با وصف ناکامی این تئوری هنوز اصرار دارند؟
پ: به خاطر تمامیتخواهی است. یک گروه قومی فکر میکند که باید بر بقیه سیطره و سلطه داشته باشد. در روند دولت – ملت سازی در افغانستان یک نکته هیچگاه به رسمیت شناخته نشده است. اگر شناخته شود، قدرت و نظام سیاسی قالب مناسب خود را پیدا می کند: افغانستان یک کشور فوق العاده متنوع است. این تنوع بسیار پیچیده و جالب است و به سادگی نمیشود، آن طور که رسانهها و سیاستمداران مدام میگویند، آن را خطکشی و مرزکشی کرد. در واقع مرزهای اجتماعی – سیاسی را که ما تعیین می کنیم و بافته ذهن خود ما است. مثلا نمیتوانیم اصطلاح «همه پشتونها» را به یک معنا و مفهوم خاص ارجاع بدهیم، چون گروههای اجتماعی پشتونها هم متنوع اند. چندین قوم، چندین قبیله می شوند، اگر بگوییم همه پشتون ها پشتو گپ می زنند باز هم اشتباه می کنیم، زیرا برخی پشتون ها فارسی گپ می زنند و زبان مادری شان فارسی است. باز اگر بگوییم همه پشتون ها حنفی مذهب هستند، باز هم این طور نیست چون عده ای هستند که جعفری مذهب هستند. یا همین طور در مورد هزاره ها و تاجیکها. متاسفانه این مرزهای سیاسی با شعارها و سیاستهای نادرست نهادهای قدرت هر روز پررنگتر میشوند.
من هنوز معتقدم که اقوام به صورت تاریخی در یک همزیستی و تعادل اجتماعی-سیاسی قرار داشتهاند. این نتیجه قرن ها زندگی مشترک مردم افغانستان است و ما نمی توانیم به این جسارت بین آنها مرزکشی کنیم. آماری که در این طرف (اروپا) کار شده می گوید 55 قوم مختلف در افغانستان زندگی میکنند که به 45 زبان و گویش مختلف گپ می زنند. وقتی این تنوع به رسمیت شناخته شود، قالب حکومتداری مناسب آن نیز پیدا میشود. این تنوع و چندرنگی بینظیر میتواند یک امتیاز برای افغانستان باشد اما متاسفانه نوع دیگری تعبیر میشود.
یک نکته دیگر را هم یادآوری کنم که من خودم مخالف مفاهیمی مانند «اقلیت و اکثریت» در ادبیات سیاسی افغانستان هستم. مسأله اقلیت و اکثریت هم به کانسپت دولت سازی و ملت سازی مدرن بر می گردد. وقتی گفته میشود میجورتی یا اکثریت، یعنی ما تلویحا برای آن ها حق برتری قایل هستیم. من فکر میکنم به جای این مفهوم، از اصطلاح «گروه قومی» استفاده شود بدون درج سایز و اندازه فرضی آن!
س. درباره درجه بندی ولایات چه نظر دارید؟
پ: درجه بندی ولایات اصلاً درست نیست. من با این فورمول مشکل دارم. این کار اصلا نباید انجام شود، نباید کار را به سهمیه بندی بکشانیم. وقتیما تنوع قومیت ها را به رسمیت بشناسیم، مسئله سهمیهبندی هم حل میشود. مثلا اگر به این باور برسیم که ۱۰ میلیون کودک افغانستان نیاز به مدرسه و مکتب دارند فارغ از اینکه فکر کنیم آنها از کدام منطقه و کدام گروهند و با چه زبانی صحبت می کنند، وظیفه خود میدانیم که برای آنها امکانات تحصیل را به عنوان حق اولیه و مشروعشان، بدون سهمیه سازی فراهم کنیم. باید برایشان مکتب ساخته شود، فرق نمی کند که در کجا و به چه تعداد باشد. این نگاه ریشه در همان تئوری که قبلا مطرح کردم، دارد. ما در قرن بیست و یک زندگی می کنیم و روی سهمیه بندی صحبت می کنیم و این موضوع واقعاً خنده دار است.
س. چه راه کاری را برای منع تبعیض پیشنهاد می کنید؟
پ: تکرار می کنم که تبعیض از بالا، از نهادهای قدرت در جامعه تشدید میشوند. برای از بین بردن آن کاری که می توانیم آگاهی بخشی به مردم و تقویت جامعه مدنی میتواند باشد.
پررنگ کردن برنامههایی که باعث آشنایی اقوام با یکدیگر می شود، میتواند به رفع تبعیض در زندگی روزمره کمک کند. در صورتی که برنامه هایی برای آشناسازی ساکنین ولایت ها و اقوام با همدیگر وجود داشته باشد و مردم ولایتهای مختلف با همدیگر آشنا شوند، بحث و گفتگو کنند، بهتر متوجه می شوند که پیشداوری هایشان نسبت به همدیگر درست نیست. مردم خوبی های همدیگر را بیشتر درک می کنند. همه ما حلقه دوستانی داریم که از اقوام مختلف تشکیل شده است و ما هیچوقت راضی به ضرر دیدن آن دوست خود نیستیم. این مدل کوچک باید بیشتر گسترش یابد.
* . آقای سید آصف حسینی، لیسانس جامعه شناسی و فلسفه از دانشگاه کابل، ماستری در سیاست گذاری و دکترا در مدیریت بحران از «مدرسه سیاستگذاری ویلی برانت» کشور آلمان دارد. او همزمان با تحصیل، به فعالیتهای سیاسی – اجتماعی پرداخته است. از حسینی تاکنون شش جلد کتاب و شماری مقاله به زبانهای فارسی، انگلیسی و آلمانی منتشر شده است.