این مقالۀ پژوهشی از سوی مرکزِهم آهنگی گفتمانهای آسیا- اروپا، به نامِ «سیان ریپ»، مقیمِ کمبودیا، توسط مؤلفِ آن پیشکش گردید، که در سومِ می سالِ جاری، به مناسبتِ روزِ جهانی آزادی بیان، به جایزۀ «مقالۀ برتر» نایل آمد.
آزادی بیان
«لطفاً آزادی خود را تمرین(استفاده) کنید، تا آزادی ما ترویج شود!»
هوسین سوچی
نوشتۀ ملک ستیز، کارمندِ ارشد در مرکز مطالعات جهانی و حقوق بشر
آزادی بیان و حق آزادی بیان، یکی از اساسی ترین حقوق شهروندی هر انسان است. آزادی بیان تنها یک حق نیست؛ بلکه یک نهاد است. نهاد ارزشیِ است که انسانها را به دموکراسی باورمند می سازد. آزادی بیان، نردبانِ تمرینِ حقوق سیاسی شهروند است و مجموع پله های این نردبان، ضمانت کنندۀ حضور شهروند در حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اش می باشد. آزادی بیان و دیگر آزادیهای مهم شهروندی، دست به دست می گذارند و شهروند را خلق می کنند و از «رعیت بودن» و «تبعه بودن» نجاتش می دهند. این آزادیها عبارتند از آزادی عقیده، آزادی وجدان و آزادی تشکیل انجمن. آزادی بیان را نمی توان جدا از سایر حقوق اساسی شهروندی مطالعه کرد. آزادی بیان، در کنار دیگر آزادیهای فردی و اجتماعی، عدالت اجتماعی را بار می آورد، شهروند شدن را خلق می کند، شفافیت اجتماعی را به ارمغان می آورد، جامعۀ مدنی را استحکام می بخشد، باعث هم آهنگی و کانون سازیهای شهروندی می شود، ضمانت حضور شهروند در اداره را وسیله می گردد، ادارۀ سالم و تأمین رابطۀ سالم با اداره را شکل می دهد و حاکمیت قانون را به نهاد مهم شهروندی مبدل می گرداند.
این مقاله تلاش دارد تا تصویری از آزادی بیان، مرزها، نقشها و پیش زمینه های آن، ارایه بدارد.
رسانه ها و آزادی بیان؛
تنها در سال ۲۰۰۶ ، پنجاه و شش ژورنالیست به قتل رسیده است. تعدادی از آنها در جریان اجرای وظایف خود کشته شده و برخی دیگر قصداً نشانه گرفته شده و به قتل رسانیده شده اند؛ زیرا آنها دربارۀ جنایت علیه بشریت می نوشتند و می گفتند؛ دربارۀ فساد اداری، سوءاستفاده از قدرت، تحمیل اندیشه ها و سلیقه ها توسط حاکمان قدرت و از برخوردهای خلاف قانون می گفتند؛ یعنی رسالت خود را انجام می دادند.
در عراق و افغانستان، از سال ۲۰۰۱ بدینسو، بیشتر از ۱۲۳ خبرنگار، بی رحمانه شهید شده اند. اگر همکاران تخنیکی، مترجمین و رانندگان آنها را محاسبه کنید، این رقم به دوصد نفر، نزدیک می شود. امروز، در کشورهای مطلقگرا، خبرنگاران، کمیت قابل ملاحظۀ زندانیهای سیاسی را می سازند؛ زیرا آنها، پرده از جنایات دیکتاتورها برمی دارند. کم نیستند تعداد خبرنگارانی که در مخفیگاههای گروههای دهشت افگن، جنایتکارانِ سازمان یافته و گروههای سیاسی ـ نظامی، گروگان گرفته شده اند و زندگی فجیعی را به سر می رسانند.
در پاکستان، گروهی از ژورنالیستها، توسط پولیس دستگیر شده و تا هنوز ناپدید هستند؛ در چین، ۱۰۰ ژورنالیست، بدون دلیل موجه، به زندان افگنده شده اند؛ در سنگاپور، کسی که برضد رژیم بنویسد، به سرنوشت ژورنالیستهای تحت پیگرد در چین مواجه خواهد شد. در برما، ۲۲۸ ژورنالیست، زندانی و شکنجه شده اند.
مطابق گزارشات کمیتۀ جهانی دفاع از حقوق ژورنالیستها واقع نیویارک، رقم بزرگ تلفات خبرنگاران، بیانگر برخوردهای وحشیانۀ مخالفین ارزشهای آزادی بیان است. این مخالفین، در دو کنارۀ خطرناک در برابر همدیگر قرار گرفته اند: حکومتها و مخالفین آنها.
آزادی بیان و آزادی اطلاعات
مغز انسان به پراشوت می ماند، وقتی بازش کنید بهتر کار می کند. آزادی بیان با آزادی معلومات، در پهلوی هم، انقلاب اجتماعی جهانی را بار آورده اند. امروز پخش معلومات وسیع توسط رسانه های الکترونیکی، ذهنیتهای جدید اجتماعی و جهانی را شکل می دهند. امروز حملۀ حاکمان نظامی دولت برما، بر تظاهرات هواداران دموکراسی را، همۀ جهانیان می بینند. این به خاطریست که آزادی بیان در پهلوی آزادی معلومات قرار می گیرد و وسیلۀ این بیانِِ بااهمیت می گردد. امروز، پنجاه کشور جهان، در پهلوی قانون رسانه ها، قانون آزادی اطلاعات خویش را دارند. این قانون، ضامن مهم حقوقی برای آزادی بیان است. بیشتر از ۲۵ قانون رسانه یی در جهان، فقط در همین دهۀ اخیر به تصویب رسیده است. این قانون، به شهروند حق می دهد تا از عملکرد حکومت آگاه باشد و در برخوردش با دولت نیز آگاهانه عمل نماید. قانونِ حقِ دسترسی به اطلاعات، همکار بسیار خوبِ نشرات می شود و شفافیت اجتماعی و ایجاد ادارۀ خوب را، که توسط شهروند آگاه برگزیده می شود، سبب می گردد.
همچنان، آزادی رسانه ها، پیش زمینۀ مهمی برای توسعۀ اقتصادی و اجتماعی به شمار می رود؛ زیرا این آزادی باعث آگاهی اجتماعی می گردد. مردم دربارۀ نقش تحصیل، صحت عامه، محیط زیست و سایر حقوق اقتصادی و اجتماعی خویش آگاهی حاصل می نمایند. این آگاهیها باعث ایجاد فکر می گردد، باعث ایجاد حقوق و تکالیف مربوط به آن می گردد. این نوع حقوق را حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بشر می خوانند، که خانوادۀ بسا مهم حقوق بشر به شمار می رود. در واقع آزادی بیان، مشروعیت شهروندی هر انسان است و رابطه های اجتماعی با نظام حقوق اجتماعی شهروند را می سازد. این پیوند، در ایجاد میزان مناسب برای شهروند شدن اهمیت زیادی دارد، که نبود این میزان، سبب درهم آمیختگیهای ذهنی و عملی، میان دولت و شهروند گردیده و هردو را راه گم می سازد. آزادی اطلاعات و حق دسترسی به اطلاعات باعث ایجاد این میزان می گردد. بحث مهمی که امروز در کشورهای در حال گذار به دموکراسی وجود دارد درین است که از دو نسل حقوق بشر (حقوق شهروندی- سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) کدام را ارجحیت بدهند. دسترسی به اطلاعات و آزادی بیان، برای شهروند، جامعۀ مدنی و دولت این انتخاب را آسان می سازد. چه، اطلاعات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مدنی، در اختیار شهروند قرار می گیرد و بدین ترتیب، با استفاده از آزادی بیان، بیان اندیشه ها، در انتخاب و ترویج این ارزشها، بسیار مساعدتر می گردد.
انقلاب تخنیکی در پخش اطلاعات،
در جهان امروز، از برکت پیشرفت سریع تکنالوژی، حصول، استفاده و پخش اطلاعات، به کار ساده یی مبدل گردیده است. این دستاورد بزرگ، اختراع انترنت است. تشکیل وبسایتهای انترنیتی، خبرنامه ها، جریده ها و انواع مختلف نشریه های برقی، فضای تازه یی را برای مردمان جهان باز کرده است. انترنت، انقلاب تخنیکی در پخش اطلاعات را فراهم آورده است. نکتۀ بااهمیت دیگر اینست که انترنت، تعذیرات بر آزادی بیان را محدود کرده است.
به تأریخ ۲۷ دسامبر، آقای نگای، خبرنگار آزاد جاپانی، هنگام تظاهرات مردم برما، توسط نظامیان، به قتل رسید. آقای نگای هنگامی که از جریان تظاهرات و حملۀ پولیس بالای مردم گزارش مستقیم به تلویزیون جاپان پخش می کرد، سینه اش مورد اصابت گلوله قرار گرفت و آخرین حرفهایش را نیز برای جهانیان گفت. او در آخرین نفسهایش می گفت «جهان، آزادی برای برما را حمایت کنید! آزادی…» این صحنه ها را همۀ مردم جهان، از جمله مردم برما، از برکت تکنالوژی معاصر مشاهده کردند و هیچ کسی نتوانست آزادی بیان او را در آخرین لحظات زندگیش مانع شود و با کلامِ مقدسِ آزادی جان سپرد. حالا هرکسی بخواهد می تواند فقط در چند لحظۀ مختصر گزارشات آقای نگای و پیامهایش را، در هرگوشه یی از جهان، از طریق انترنت ببیند.
نکتۀ مهم دیگر، در انقلاب تنکنالوژی، محدود سازی سانسور است. سانسور برضد توسعه عمل می کند. برای کشورهای روبه انکشاف و به خصوص برای کشورهای درحال گذارمهم اینست تا دروازه های جریان یابی اطلاعات را برای جهان باز بگذارند، تا رسانه ها از جهان بیاموزند و آزادی خود را به شکل کارآمد آن تمرین نمایند. تمرین آزادی بیان به شکل کارآمد، عبارت از مقاومت در برابر حکومت برای از بین برداشتن سانسور در مطبوعات است. اگر رسانه های کشورهای روبه انکشاف بتوانند به این هدف خویش نایل آیند، انقلاب اطلاعات به یک پدیدۀ جهانی مبدل خواهد گشت. حالا که تقریبأ ۶۰ سال از تصویب اعلامیۀ جهانی حقوق بشر می گذرد، حق آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات باید به یکی از مهمترین وجایب دولتها و امتیازات شهروندی هر انسان مبدل گردد. دولت افغانستان این اصل مهم را نباید فراموش کند و هر گامی را که می گذارد، در پرتو نقش هر انسان افغان در آینده اش، بگذارد و این اصل فقط در داشتن آزادی بیان و آزادی دسترسی به اطلاعات میسر است.
در دنیای امروز، اصل داشتن قدرت برای آموزش و داشتن حق برای فهمیدن، برای شهروندان مطرح بحث است. این حق، پیوند بسیار مهمی به حقوق اقتصادی و تسهیلات لازم آن دارد. هدفم اینست که شهروند باید حق و زمینۀ کار داشته باشد، حق مسکن، حق داشتن دستمزد عادلانه و حق استفادۀ عادلانه ازین امتیازات خود را داشته باشد. فقط برای لحظه یی فکر کنید، کمپیوتری که من همین حالا با آن کار می کنم و این مقاله را می نویسم، وسایلی که من با استفاده از آنها، مقاله را برای دیگران می فرستم، وسایلی که این مقاله را پخش می کنند، مثلاً: روزنامه، مجله، رادیو، تلویزیون، صفحۀ انترنتی و یا کسی که این مقاله را در جایی خواهد خواند، میکرافونی که کسی بتواند، از طریق خوانش، این مقاله را به دیگران بشنواند، تلفن و یا وسایلی که این مقاله را به لکچری در بیاورد و… اینها همه امکانات می طلبند و نبود این امکانات، اصل داشتن قدرت برای آموزش و داشتن حق برای فهمیدن را نامساعد می سازد .
امروز، تکنالوژی، نقشهای مشارکتی جهانیان را در مورد سرنوشت جهان، چندین برابر بلند برده است. هرچند بشریت بدون تکنالوژی نیز زیسته است؛ اما باید گفت که امروز، تکنالوژی، زبان بشریت است، که از زبان کمپیوتر رنگ می گیرد و انکشاف و توسعه، مهمترین ستراتیژی این زبان است، که میلیونها انسان از آن متأثر می شوند. امروز، حدودأ هشتصد میلیون انسان کرۀ زمین، روزانه از انترنت و اطلاعات انترنتی استفاده می نمایند. عنقریب، این رقم به یک میلیارد بلند خواهد رفت و تکنالوژی را به شاهرگ آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات مبدل خواهد کرد.
افغانستان، جزئی از خانوادۀ بشریت است. جهان امروز به این باور است که آزادی دسترسی به اطلاعات، همۀ جهان را به محل مناسبی برای تمام جهانیان مبدل می سازد. باید این دریچه، که همه بتوانند همدیگر را ببینند، بشنوند و بگویند، توسط دولتها بسته نشود. بدینسان، دریچۀ افغانستان، باید بیشتر به روی جهانیان بازگردد و دریچۀ جهان، به روی افغانستان بازتر گردد. این دریچه، که عبارت از دسترسی به اطلاعات است، باید با حق آزادی بیان باز گردد، تا ما قبل از همه همسایگان خود را (که واقعأ مادر مشکلات ما هستند) بهتر درک کنیم و آنها ما را بهتر درک نمایند؛ تا ما بتوانیم از جهان بیاموزیم و جهان از ما بیاموزد. جریان هوایی، که ازین دریچه خواهد گذشت، همانا اطلاعات است و بایست دو جانبه بوزد. این وزش دو جانبه، گفتمان سازنده یی را خلق می کند. درین گفتمان، تمدنها، ارزشها و هنجارهای جهانی و محلی، شامل می گردند. باور من اینست که گفتمان، در پرتو ضمانتهای حقوق شهروندی سه گانه، که در بالا به آن اشاره گردید، فضای بهتر و مناسبتری را برای ما افغانها و شاید هم برای جهانیان در شناخت بهتر از ما، مساعد می سازد.
بدین ترتیب، با استفاده از تکنالوژی و با داشتن آزادیهای شهروندی، پلی میان حق حصول اطلاعات و تمرین این حق برای شهروندان، میسر می گردد. همین پیش زمینه های حقوقی و داشتن فرصتهای مادی، حق حصول اطلاعات را، به عنصر با اهمیت نظام دموکراتیک مبدل می گرداند. ساختن این پل، برای جامعۀ بشری، چیز جدیدی نیست. این پل را، اروپاییها، امریکاییها و برخی از کشورهای افریقایی و آسیایی، سالهاست که بنا گذاشته اند. این پل، دو ساحۀ ازهم جدا را پیوند می دهد، که در یک سوی آن شهروند تشنۀ معلومات قرار دارد و در سوی دیگر آن، عالمی از معلومات(جهان بسته برای شهروندان کشورهای تحت رژیمهای بسته و وابسته). این پل، نام دیگری نیز دارد: تکنالوژی ارتباط.
این پل، دو کنارۀ دیگر را نیز باهم وصل و هم آهنگ می نماید؛ کنارۀ مطبوعات کلاسیک، یعنی روزنامه، تلویزیون و رادیو را با کنارۀ رسانه های معاصر، که با تکنالوژی پیشرفته خلق گردیده اند.
در دو کنارۀ مهم دیگر این پل، شهرها و دهکده های دوردست قرار می گیرند. در واقع، این پل، رابطه بین شهرها و دهات را بیشتر می کند و فاصله میان شهروندان درشهرها و دهات را کوچکتر می سازد. رسالت مهم دیگرِ این پل، آوردن آزادی برای نسل جدید است. دیگر، نسل جوان، خود را وابسته به حاکمان قدرت نخواهند شمرد. آنها به جهان تکنالوژی دسترسی می یابند. آنها، تکنالوژی را چنان می آموزند که حاکمان قدرت، به این نسل نیاز پیدا می کنند و برای چرخاندن انفرسترکچر خود ازین نسل جوان و نسل تکنالوژی، استفاده می کنند.
انقلاب اطلاعاتی- انقلاب آزادیها،
دستاورد بزرگی را که انقلاب فرانسه نتوانست به دست آورد، انقلاب اطلاعاتی، پیشکش می کند، این دستاورد بزرگ، آزادی است؛ آزادی بیان و آزادی معلومات. آزادی اطلاعات و آزادی بیان، آزادیهای دیگری را نیز بار می آورد. یکی از این آزادیها، آزادی سیاسی از جنگال متعصبین است. آزادی از سلطۀ تندروان راست و چپ، ناسیونالیستها و محورگراها. آزادی و اطلاعات، در کنارهم، سنگر هرنوع نظریات تندروانه برای شهروند را، ازهم می پاشد و زمینه های فکرکردن را با دیدگاههای وسیعتر باز می نماید و این فکر را در گفتمانی، که در بالا از آن نام بردیم، به چالش و مباحثه می گذارد. در واقع، این ترکیب آزادی در اطلاعات و بیان، مشارکت وسیع سیاسی را باعث می گردد. البته دموکراسی و این دو آزادی، در پهلوی همدیگر رشد می کنند و تقویت کنندۀ همدیگراند.
آزادی اطلاعات و آزادی بیان، آزادی اقتصادی را نیز باعث می گردد. در افغانستان، کم سوادی یا بی سوادی رسانه یی، یکی از معضلات مهم به حساب می آید. این که رسانه ها چه نقش دارند و چه نقشی می باید داشته باشند، نه تنها در سطح رهبران سیاسی، بل در میان اهل رسانه های ما، مجهول به نظر می رسد. در اینجا، تا هنوز، رسانه ها از دیدگاههای حقوق بین المللی، حقوق بشر و حقوق بشرخواهانۀ بین المللی و انطباق آن با حقوق ملی، توسط رژیمهای مختلف سیاسی، مورد مطالعه قرار نگرفته است. هنوزهم میان نقشهای سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی رسانه ها، در سطح داشتن یک ستراتیژی ملی، صحبت نمی گردد. امراض مهلک قومی، ایدیالوژیک، زبانی و کم باوریهای ملی، به شدت، در رسانه ها سرایت کرده است. این بیسوادی در مورد رسانه ها، با به اجرا درآوردنِ قوانینِ حق دسترسی به اطلاعات و تضمینهای آزادی بیان، رفع می گردد. این آزادیها، باعث حصول اطلاعات در زمینه های حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گردیده و آزادیهای حقوقی را درین زمینه ها باعث می گردد.
سرمایه گزاریها برای هم آهنگیهای بیشتر در نظام پرورشی و آموزشی کشور، برای ترویج اساسی ترین هنجارهای آزادی بیان و حق داشتن اطلاعات، یکی از وظایف مهم نظامهای در حال گذار به دموکراسی محسوب می شود. یکی از مثالهای خوب و موفق این سرمایه گذاری را می توان در ستراتیژی احیای مجدد ارزشهای حقوق بشری کشور افریقای جنوبی دید. درین کشور، باسواد سازی سیستمهای سه گانۀ دولت و خود نظام رسانه یی افریقای جنوبی از ارجحیتهای ستراتیژیکی آن به شمار می آمد. این باسواد سازی، در کنار باسواد سازی مردم از اپارتاید جنسی، استحکام عدالت، ثبات آرام اقتصادی، گذار از نظام پولیسی به نظام خدماتی قرار گرفت، که تا به حال دستاوردهای بسیار مهمی را به ارمغان آورده است و رسانه ها را با حفظ ارزشهای آزادی بیان، به صورت واقعی آن، بر کرسی قدرت چهارم نشانده است. مثالهای خوب دیگر می توانند نمونه های کشور کوستاریکا در امریکای لاتین و دولت تازه به استقلال رسیدۀ استونیا در بالتیک باشد. این دو کشور آزادیهای بیان و دسترسی به اطلاعات را شامل ستراتیژی ملی خود نموده و توانسته اند برای ترویج این دو اصل، همۀ رسانه ها را شامل برنامه های اجرایی نمایند. نمونه های این دو کشور نشان می دهند که چگونه آزادیهای بیان و اطلاعات در بلند بردن سطح اقتصادی این کشورها نقش برجسته یی را بازی نموده است.
در آسیا نیز نمونه های خوبی برای آموزش وجود دارند، که می توان در این راستا از کشورهای هندوستان و بنگله دیش یاد کرد. درین کشورها، پلی را که در موردش گفته آمدیم، میان شهرها و دهات بنا کرده اند. این کشورها، با وجود فقر اقتصادی، توانسته اند گامهای مهمی را در جهت تقویت فرهنگ ارزشهای رسانه یی و هم آهنگ سازی آزادیهای شهروندی و سیاسی بردارند. انتظار می رود که سایر کشورهای آسیایی نیز به چنین دستاوردها نایل آیند. درینجا تأکید می نمایم که این پنجره را باید به سوی جهان باز کرد و این آموخته ها را جدی گرفت؛ زیرا جهان به سوی جهانی شدن می رود. ما اگر می خواهیم جهان پنجره هایش را به روی ما بازکند، باید پنجرۀ ما نیز بسته نباشد.
آزادی بیان، ضامن آزادیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
چنانی که گفته آمدیم، برای شمولیت در این انقلاب بزرگ ارزشی، باید به دو اصل مهم توجه بسیار جدی داشت: نخست این که باید تمام زمینه های لازم حقوقی و اجرایی را بجوییم تا اطلاعات آزاد به دست همه برسد . یعنی این که نه تنها شهروند با درخواست، اطلاعات دریافت بدارد، بلکه دولت خود اطلاعات را، بدون سانسور، به همه پخش نماید. دوم، ما باید مطمین شویم که اطلاعات ما با مسؤولیت، صحیح و به دور از جعل در پرتو پلورالیسم و شکیبایی پخش گردد. همانقدری که جوهر اطلاعات مهم است، وسایل پخش آن نیز اهمیت دارد. با تأسف که تا هنوز رسانه ها استقلالیت خود را به دست نیاورده اند و در پخش اطلاعات منافع ِ منابع تقویتی خود را در نظر دارند. ما در قرن ۲۱ نمونه های زیادی ازین گونه برخوردها را داریم. نباید این تعهد اقتصادی بر نوعیت و یا جوهر خبر و در مجموع اطلاعاتی که پخش می شود، تأثیر بگذارد.
آزادی بیان، به زبان آن، ربط بسیار دارد. زبان اطلاعات باید زبان قابل فهم باشد. این زبان نباید خشونت اجتماعی بار بیاورد. در جنگهای داخلی کانگو، ادوارد بهر ، خبرنگار مشهور تلویزیون ان بی سی، در میان قربانیانی که همه زن بودند و مورد تجاوز جنسی نظامیان قرار گرفته بودند، داخل شده، صدا می زد: «در اینجا کسی است که به حقش تجاوز شده باشد و بتواند به زبان انگلیسی حرف بزند؟». او می خواست بگوید که تنها رنجی که قربانی می برد، کافی نیست. برای تصویر بخشیدن این جنایت، او می خواست کسی را پیدا کند که این رنج را به زبانی که برای همه قابل فهم باشد، بیان نماید.
امروز، شصت و نه درصد رسانه های دنیا به زبان انگلیسی نشر می شوند. این رقم، تعداد ویب سایتها را نیز دربرمی گیرد، که تا هشتصد میلیون، مراجعین روزانه دارند. بقیه، سی در صد، به زبانهای بین المللی فرانسوی، چینایی، هسپانیایی و زبانهای بزرگ ملی، مثل روسی، آلمانی و عربی، پخش می گردند. در این مورد، مشکل عمده، نبود امکانات لازم برای کسانی است که به زبان انگلیسی و دیگر زبانهای بین المللی آشنایی ندارند. این مشکل نیز بر آزادی بیان و آزادی اطلاعات و در مجموع به دسترسی اطلاعات صدمه می زند. این حاکمیت زبان انگلیسی، پلورالیسم و نگرشهای متفاوت فرهنگی را در جهان محدود کرده است. اکثریت مراکز پخش رسانه های دیجیتلی در اروپا و امریکا قرار دارند. جهان رو به انکشاف، نیاز فراوان به معلومات و فکتها دارد. معلومات، پیشرفت و توسعه بار می آورد. هرچند تکنالوژی معاصر، بالای برگرداندن زبان تکنالوژی به زبانهای ملی، کار می نماید؛ اما برای استفاده ازین زبانها، سواد لازم استفاده از سیستمهای پیشرفتۀ دیجیتل و داشتن امکانات، جزئی از ضروریات عصر ما را می سازد. اکنون که جامعۀ جهانی قراردادن امکانات قابل توجهی به افغانستان را در دستور کار خویش قرارداده است، ایجاب می کند که دولت افغانستان با طرح راهبردی خویش، زمینه های آموزش این پدیده های جدید را برای مردم کشور و به ویژه برای جوانان فراهم آورد. باید سیستم آموزش تکنالوژیهای مدرن، شامل برنامه های آموزشی مراکز آموزش و پرورش گردد.
جهان ما باید به «پلورالیسم ارتباط» باور داشته باشد. هر کسی درین جهان، باید درین نوع پلورالیسم، حضور خود را داشته باشد. ما باید، درین عصر معلومات، با آزادیهای خود زندگی نماییم. زمانی من این مسایل را مطرح می کنم، برخی از دوستان، مرا به مدرنگرایی زیاد متهم می کنند و می گویند که ما باید از کاسۀ افغانستان آب بنوشیم. به باور من، چنین تصور، چیزی بیشتر از خودسانسوری نیست. خودسانسوری، یکی از پدیده های محدود سازی آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات است. ببیند، وقتی من می گویم پلورالیسم ارتباط، هدفم همان احترام به متفاوت بودن ماست؛ امّا این پلورالیسم ارتباط، نباید سد انکشاف ومانع توسعۀ ما گردد؛ بل باید زمینه ها را برای توسعه و انکساف به بار بیاورد. همین حالا، یونسکو، برنامه یی درهمین زمینه دارد، که در برخی از کشورهای رو به انکشاف، مراکز ارتباطیِ را در محلات دور افتاده و برون از شهرها احداث می نماید. این مراکز، با دستگاه انرژی برق، تلفن، تلیفکس، کامپیوتر، انترنت و سایر وسایل زمینه ساز برای این ارتباط، مجهز می باشند. من به چشم خود، نمونۀ این مرکز را در ایالت سین ریپ ، شهر مرزی برما با کمبودیا، دیده ام. این مرکز، دریچۀ جدیدی را، برای مردم این ولایت، باز کرده است. مخارج این مرکز، توسط کشور فرانسه تمویل می گردد. آیا این نمونه ها نمی توانند در افغانستان، قابل استفاده باشند؟ من از پیشرفت سیستم تلفنهای موبایل در افغانستان بسیار خوشحال هستم؛ ولی چقدر خوب می بود تا به سرمایه گذاری افغانستان برای ارتباط، به نکات ارزشی انکشاف اجتماعی، که همانا استفاده از تکنالوژی برای دسترسی به آزادی بیان و اطلاعات است، توجه جدی می شد. باید سیستم سرمایه داری افغانستان بداند که آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات، مارکیت را به بار می آورد و آن را رشد می دهد. در جهان امروز گفته می شود: «سطح بلند زندگی، معادل است به سطح بلند معلومات». چندی پیش، رسانه های اروپا، فعالیت بازاری رستورانتهای مکدونالتس را تحریم کردند. علت آن را سوء استفاده از کار کودکان چینایی، که سامان بازی تولید می کردند، اعلام نمود. این وسایل بازی کودکانه به قیمت بسیار نازل تحت شرایط بسیار بد کاری به دست می آمد و در بازارهای اروپا و امریکا، در پهلوی غذا، به عنوان هدیه برای کودکان داده می شد. در نتیجه، بازار رستورانتهای مکدونالتس به شدت صدمه دید و در برخی از شهرهای اروپایی، حتا بسته شد. رسانه ها این برخورد مکدونالتس را برخلاف کنوانسیون حقوق کودک، که کار اجباری و شاقه را، تخطی از حقوق کودک می شمرد، دانستند. رسانه ها تهدید کردند که اگر جلو این کار به صورت فوری گرفته نشود، تبلیغات وسیعتری تا بستن دروازه های این مؤسسه در تمام اروپا، کار خواهند کرد. به زودی جلو این کار گرفته شد. این نمونۀ بسیار خوبی از قدرت ارزشی رسانه هاست.
آزادیهای بیان و اطلاعات، امنیت فردی و اجتماعی را بار می آورد؛ زیرا این آزادیها در آموزش و پرورش زاده می شوند. تحصیل، زمینه های آگاهیهای اجتماعی را فراهم می سازد؛ کار خلق می کند و آزادیهای فکری را پایه گذاری می کند. مردمان تحصیلکرده کمتر قربانی تنفر و جنگهای بی مفهوم می گردند. آنها به شکیبایی و تحمل عادت می کنند و به زندگی شعوری خویش تلاش می نمایند.
آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات، پیش زمینه های دموکراسی اند. این آزادیها تصفیه کنندۀ غبار نامساعد در فضای مشارکت سیاسی است. این تصفیه کننده، قبل از همه انتخاب را فراهم می سازد. دموکراسی یعنی انتخاب؛ انتخاب خوب از زشت، پس این انتخاب در نتیجۀ آگاهی میسر است.
ضمانتهای حقوق بین المللی، یک اصل با اهمیت برای آزادی بیان و اطلاعات
سدهای زیادی مانع این آزادیها می شوند؛ ولی برای رفع این سدها، راههای برون رفت نیز وجود دارند. یکی از مهمترین راههای برون رفت الحاق به میثاق بین المللی حقوق مدنی- سیاسی است، که دولت ما چنین کاری را انجام داده است. مادۀ نزدهم این کنوانسیون، به آزادی بیان اختصاص داده شده است و دولتهای عضو را در فراهم آوری تمام امکانات لازم، برای تمرین این آزادی، مکلف دانسته است؛ اما بیایید یکبار از خود بپرسیم که آیا دولتمداران ما این میثاق را خوانده اند؟ تا جایی که من می دانم، نخوانده اند. تا سطح وزیر نخوانده اند و رییس دولت که برای این مسایل وقت نمی گذارد. در جمع نمایندگان پارلمان، که این میثاق را مرور کرده باشند، تعداد شان از شمار انگشتان بلند نخواهند رفت و بقیه این میثاق را شایدهم نشناسند. در رده های حتا اکادمیک نیز، چنین تصویر و تصوری حاکم است. درحالی که این سند از با اعتبارترین نهادهای حقوقی برای آزادی بیان به شمارمی رود.
الحاق به پروتوکول ضمیمۀ همین میثاق، که حق آزادی بیان برای شهروند را مشروعیت لازم می دهد، نیز از اهمیت کمتری برخوردار نیست. این پروتوکول برای فراهم سازی زمینه های مراجعۀ شهروندان به کمیتۀ حقوق بشر است، تا در صورت نقض آزادیهای شان، مستقیمأ به دفاع برآیند و زمینه های حمایتهای بین المللی را برای خود فراهم سازند. آیا با خود اندیشیده اید که در صورت فشار و تعذیب از سوی دولت، می توانید به کمیتۀ حقوق بشر سازمان ملل متحد، که ناشی از میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی است، مراجعۀ مستقیم نمایید؟ این پروتوکول به همین منظور ضمیمۀ میثاق گردیده است.
الحاق به حقوق بین المللی و تعهد در برابر قوانین بین المللی به این معناست که قوانین ملی رنگ و بوی آن قوانین بین المللی را بگیرند؛ تا قوانین بین المللی راههای ارزشی و مشروعیتهای ارزشی خود را در قوانین ملی بیابند، تا دولت و نهادهای جامعۀ مدنی به جوابده و گزارشده چگونگی اجرای آن مبدل گردند، تا دولت، خود را مکلف به اجرای موازین آن بداند و بالاخره شهروند ازین امتیازات مهم حقوق بین المللی مستفید گردد. بیایید بازهم از خود بپرسیم که چنین پیامدهایی در برابر ما قرار داشته است؟ جواب جز«نه» چیزی دیگری نمی تواند باشد.
آزادی بیان، جزئی از ارزشهای جهان شمول حقوق بشر
فکر می کنم باید به هنجارهای قبول شدۀ بین المللی تعهد داشت و به بهانۀ «آش افغانستان، کاسۀ افغانستانی»! بر ارزشهای قبول شدۀ حقوق بشر، که آزادی بیان جوهر آن است، طرفه روی نکنیم. حقوق بشر، پدیدۀ جهانشمول است. حقوق بشر افغانستانی، پاکستانی، امریکایی، روسی و… نداریم. حقوق بشر، برای تمام شهروندان جهان و متعلق به شهروندان جهان است.
باور من اینست که برخیها فهمیده و برخیها نفهمیده از موازین و ضوابط جهانشمول حقوق بشر امتیاز می گیرند. تعمیم آزادی بیان، وظیفۀ همۀ ماست. هیچ استثنایی قابل پذیرش نیست و اگر استثناآتی هم مورد بحث باشند، نباید برون از موازین قانونی قرار گیرند. بلی احترام به احساسات ملی، عقیدتی و مسایل دیگری ازین قماش، باید در جوهر قانون بیان گردند.
بیانی که باعث خشونت اجتماعی می گردد، آزادی بیان نیست. تبلیغات نژادپرستانه و برتری جوییهای قوم پرستانه، به هیچ صورتی آزادی بیان پنداشته نمی شود. این اصل، هم در اصول و ضوابط بین المللی آمده است و هم در قوانین ملی از آن یاد شده است.
مداخله بر حریم زندگی شخصی، آزادی بیان نیست؛ ولی یک چیز را نباید فراموش کرد «آزادی، حکم است؛ ولی بیان آن استثنا می پذیرد». این تفسیر حقوقی از مادۀ بیست و بیست و یکم میثاق بین المللی حقوق مدنی ـ سیاسی است. آزادی بیان، متفاوت بودن و متفاوت نگری انسانها را کاملاً احترام می گذارد. جوهر ما در متفاوت بودن ما و اندیشه های ماست؛ ولی یک نکتۀ مهم دیگر را نیز باید در نظر داشت و آن این که این استثناآت نباید یونیفرم داشته باشند ، که کسانی بااستفاده از آن یونیفرمها در برابر قانون برائت حاصل نمایند. فکر می کنم زمان آن فرارسیده است، تا دولت افغانستان، به میثاق جهانی یونسکو دربارۀ احترام به تفاوتهای اتنیکی ملحق گردد. اگر این موازین را بپذیریم، جایی برای کشمکشهای تندروانه باقی نمی ماند.
مؤلفه هایی که آزادی بیان را ارزشی تر می سازند، بر نقش رسانه ها به عنوان مرکز خدماتی شهروند، می چرخند. آزادی بیان، قبل از همه، حق اساسی شهروند است و تنها برای رسانه ها نیست؛ بناءً رسانه ها، با استفاده از آزادی بیان، راه رسیدن شهروند به دولت را باز می سازد. نکتۀ دوم در استقلالیت رسانه هاست. درین زمینه، نقش مارکیت و خودکفایی رسانه ها اهمیت دارد. این نقش نباید بر رسالت رسانه یی صدمه وارد نماید. نکتۀ سوم و مهم، محدود کردن نقش حکومتها بر رسانه هاست. رسانه ها باید با استفاده از جوهر آزادیهای شهروندی عمل نمایند و از تأثیرات سیاسی حکومت، در امان باقی بمانند.
آزادی بیان و آزادی اطلاعات باعث ایجاد جامعۀ مدنی کارا می گردد. باید رسانه ها برین نقش مهم خود پی ببرند. جامعۀ مدنی، در صورتی که حمایت ارزشی رسانه ها را باخود داشته باشد، می تواند بهترین نقشِ رابط شهروند و دولت را بازی نماید. بالاخره، موجودیت رسانه های آزاد، بدون جامعۀ مدنی کارا، ناممکن است. این دو نهاد ارزشی، نه تنها همدیگر را، قویاً، حمایت نمایند، که باید همدیگر را بسازند. در کشور ما، حکومت، نهاد جامعۀ مدنی را، چنانی که لازم است، نمی شناسد. البته در اینجا ضعف خود نهادهای جامعۀ مدنی را نیز نباید نادیده گرفت. اگر، هم آهنگی لازم میان رسانه ها و نهادهای ارزشی جامعۀ مدنی خلق گردد، تأثیر هردو نهاد بر حکومت و محدود سازی حکومت، بسیار به وضاحت مشاهده خواهد شد. در این زمینه، در کشور ما، تلویزیون طلوع و رادیو صبح بخیر افغانستان، کارهایی را انجام داده اند؛ ولی به هیچ صورت نمی توان ادعا کرد که این هم آهنگی، در چوکات یک برنامۀ راهبردی، با دورنمای ارزشی آن، راه اندازی گردیده است.
تأمین آزادی بیان و آزادی اطلاعات، بدون وجود میکانیزم مستقل قضایی، خیلی دشوار به نظر می رسد. قضاوت بر استقلالیت و بیطرفی رسانه ها، به نهاد مستقل و بیطرفی نیاز دارد؛ تا در صورت بروز معاذیر حقوقی، عدالت صدمه نبیند. رسانه ها، زبان و آیینۀ قانون اند؛ پس باید نقش اقتدار قانون و برخوردهای قانونی را درک نمایند و از آن تخطی نورزند.
سخن آخر
باید آزادی بیان، تحت چتر حاکمیت قانون، به شاهراه ارزشی رسیدن به نظام دموکراتیک، مبدل گردد. مسیر این شاهراه، دو طرفه است؛ تا همۀ نظریات بتوانند، بیایند و بروند و در این شاهراه، جایی برای هرنوع وسایل ترافیکی وجود داشته باشد؛ خواه بنز جرمنی باشد یا شورلیت امریکایی، ریکشای هندی، بایسکل چینایی و یاهم کراچی افغانی ما، همه باید درین شاهراه، راه و استقامت و جای خود را داشته باشند.
هوسین سوچی، از تبعیدگاهش، جایی که ۱۴ سال تمام را درآنجا سپری کرده است، خطاب به جهانیان، می گوید: «ای جهانیان! لطفاً آزادی خود را تمرین(استفاده) کنید، تا آزادی ما ترویج گردد!». این پیام، پهلوی ارزشی بسیار مهم دارد و جهانشمول بودن حقوق بشر و آزادی بیان را به نمایش می گذارد.