آزادی و درجات آن

نویسنده: کوهکن

آزادی نخستین ضرورت انسانی می باشد؛ تا جایی که گفتگو در باره آزادی نیز نیازمند آزادیست. آزادی فربه ترین مفهوم و مهم ترین ارزش در میان مفاهیم و ارزشهایی است، که دنیای مدرن بر آن بنا یافته است.

از آزادی می توان تعبیرها و تعریفهای متفاوتی ارایه کرد؛ اما آنچه مهمتر به نظر می رسد، تعریف آزادی با پذیرفتن واقعیتهای همچو دولت، جامعه و قانون است. با این زاویۀ دید، آزادی، متفاوت از بی بند و باری خواهد بود. از جانبی هم برای این که بدانیم آیا آزادی در جامعه وجود دارد یا نه؟ باید ببینیم، که آیا جامعۀ مورد نظر دموکراتیک است یا نه؟ زیرا آزادی و دموکراسی، دو روی یک سکه اند. در صورتی که دموکراسی در جامعه تأمین نشود، آزادی در آن جامعه به هیچ وجه وجود نخواهد داشت. در چنین جامعه یی مرزهای آزادی، نامشروع و محدودتر خواهد بود.

آزادی عبارت از نبود قید و بندها، نبود موانع و حضور امکانات و فرصتها برای تبارز انسان و رشد نوع بشر است.

آنچه در این تعریف، از ارزش بیشتر برخوردار است، پذیرفتنِ دو درجه برای آزادیست. یکی نبود قیدها و دیگری حضور فرصتها. این دو درجۀ آزادی را بار اول اندیشمند بریتانیایی، آزایا برلین، مطرح ساخت و بدین ترتیب آزادی را به آزادی «منفی» و آزادی «مثبت» تقسیمبندی نمود.

به نظر آزایا برلین، درجۀ نخست آزادی، آزادی «منفی» است. آزادی منفی بدین معناست، که موانع و بندهایی که جلو رشد افراد را می گیرد، باید برداشته شود. به گونۀ مثال، فردی می خواهد مانند سایر شهروندان یک جامعه، زندگی مرفه داشته و از سرمایۀ زیاد برخوردار باشد. وی، برای دست یابی به چنین زندگی تلاش می ورزد. فرد مذکور، زمانی به آزادی «منفی»، در این زمینه، دست خواهد یافت، که تمام موانع و قیدها از سر راه وی برداشته شود. مثلاً هیچ مانع قانونی بر سر راه وی وجود نداشته باشد؛ چنانچه برای دیگران نیز وجود نداشته است. هیچ مانع اجتماعی، به گونۀ مثال تبعیض جنسی، نژادی و… ، در برابر فرد مذکور وجود نداشته باشد. چنین حالتی به نام آزادی «منفی» یاد می شود.

اما آزادی «مثبت» بعد از آزادی «منفی» مطرح است. آزادی «مثبت» یعنی وجود امکانات و فرصتهای لازم به صورت مساویانه، برای همه شهروندان، جهت رسیدن به آنچه که می خواهند. زمانی آزادی «مثبت» مطرح می شود، که افراد جامعه، به آزادی «منفی» دست یافته و از آن برخوردار باشند.

به ادامۀ مثال بالا می نگارم، که هرگاه فرد مورد نظر، جهت رسیدن به زندگی مرفه و سرمایۀ زیاد، هیچ گونه مانع و قیدی را بر سر راه خود ندید، در واقع، به آزادی «منفی» دست یافته است؛ اما آزادی وی زمانی کامل خواهد شد، که فرصتها و امکانات لازم برای وی مساعد شود؛ تا به زندگی مرفه و سرمایۀ زیاد دست بیابد. در چنین حالتی، «آزادی مثبت» تحقق خواهد یافت و آزادی تکمیل خواهد شد.

در نظر گرفتن دو درجه برای آزادی، ما را قادر خواهد ساخت تا تأمل بیشتری در مفهوم آزادی نماییم؛ زاویه های متعدد این مفهوم فربه را روشن سازیم و به شناخت دقیقتر آن نایل آییم. همچنین، این نوع پرداختن به مفهوم آزادی، ما را کمک می کند تا دریابیم، که شهروندان جامعۀ ما تا چه حدی به آزادی، که یکی از حقوق بشری آنها است، دست یافته اند. تا چه حدی ارزش آزادی در جامعۀ ما نهادینه شده است و برای تحقق آن، دولت، مکلفیتهای خویش را به چه شکلی انجام می دهد.

یکی از پیش زمینه های دسترسی به آزادی، ایجاد دولت مردمی است. دولتی، که دارای ساختار مدرن باشد؛ دارای سه قوه (اجراییه، مقننه و قضاییه) باشد؛ مسؤولین پُستهای مهم به اساس رأی مردم گماشته شوند و بالاخره، در صورت اعتراض مردم، مسؤولین و دولتمردان، حاضر باشند با پیروی از قانون اساسی و سایر قوانین، از پُست خود کنار رفته و امکان تعدیل مدیریت دولت را مساعد سازند.

پس برای تحقق آزادی در جامعه، نقش دولت مردمی برازنده است؛ زیرا این دولت مردمی است، که با وضع قوانین دموکراتیک، موانع و قید و بندها را از سر راه شهروندان بر می دارد.و فرصتها و امکانات لازم را، در همه زمینه ها، برای شهروندان مهیا می سازد.

دیدگاهتان را بنویسید