«آنچه در دوحه میگذرد ربطی به افغانستان ندارد»
شماری از آگاهان میگویند جنگ کنونی مربوط به افغانستان نیست و نیابتی است و صلحی که این روزها در دوحه گفتوگوها بر سر آن جریان دارد نیز به شهروندان افغانستان ارتباطی ندارد.
داکتر سید عسکر موسوی، استاد دانشگاه در گفتوگویی با شبکهی جامعهی مدنی و حقوق بشر (شبکه) میگوید، چیزی که در دوحه اتفاق افتاده است هیچ ارتباطی با افغانستان ندارد. «جنگ و صلح افغانستان یک مسئلهی نیابتی است، یعنی افغانستان به هیچ کشوری تجاوز و حمله نکرده است، بلکه کسانی که خواستار جنگ در منطقه بودند با فرستادن نایبهایشان به این هدف رسیدند. فرق جنگ نیابتی پانزده تا بیستسال اخیر با جنگ نیابتی سالهای 80 و 90 این است که در این جنگ تمام طرفهای درگیر از سوی امریکا کمک و تقویت میشوند. این جنگ، جنگ مردم افغانستان نیست و تنها ارتباطی که با شهروندان دارد، کشتار، ویرانی، عقبماندگی، مشکلات اقتصادی و روانی و بر همخوردن شیرازهی اجتماعی است که از آن به جا میماند. این جنگ به خاطر منافع کلان امریکا و متحدان آن است و متاسفانه افغانستان در این میان در یک موقعیت بد استراتیژیک قرار گرفته است.»
شبکه: منظور از منافع کلانی که از آن یاد کردید چیست؟
موسوی: دو چیز برای زرادخانهها و در کل اقتصاد کلان غرب نیاز است؛ یکی اینکه باید همیشه در سراسر جهان نقاطی درگیر جنگ باشد تا این زرادخانهها یا کارخانههای ساخت سلاح کار کنند و خرید و فروش داشته باشند؛ چون بزرگترین و سودآورترین صنعت در جهان، صنعت جنگی است. اسلحههایی که در افغانستان به کار برده میشود همه در خارج از کشور ساخته میشود و ماینهایی که در اینجا از آن کار گرفته میشود نیز ساخت کشورهای اروپایی است؛ بنابراین یکی از اهداف بزرگ اقتصاد غرب این است که خارج از آنجا باید جنگ و نقاط اختلاف وجود داشته باشد. در حدود سال 80 نزدیک به 64 منطقهی درگیر جنگ وجود داشت، اما در حال حاضر تعداد آن به بیش از صد منطقه رسیده و جنگ در خارج از مرزهای دنیای غرب شدت گرفته است، در نتیجه جنگ برای کسانی که آن را به راه میاندازند و بر آن کنترل دارند یک نعمت به شمار میرود. نکتهی دیگری که غربیها نیاز دارند این است که همیشه باید یک هیولا که ساختهی خودشان است و کنترل آن را به دست دارند در خارج از مرزهای خود داشته باشند تا توسط آن مردم را کنترل کنند؛ مدتی هیولای کمونیسم را ساخته بودند و حالا هیولای اسلامهراسی را به وجود آوردهاند، این هیولاها در غرب نیاز شرکتهای چندملیتی و میلیادرها و لازمهی اقتصاد سرمایهداری است. اگر ما دههزار سال دیگر هم صلح بگوییم ما را با هم جنگ میاندازند، چنانکه در سوریه، لیبیا، عراق و یمن این کار را کردند.
شبکه: اگر به گفتهی شما صلح نیابتی است و هیچ ربطی به مردم افغانستان ندارد، رسالت نمایندگان زن در مذاکرات صلح چیست و سرنوشت حقوق زنان پس ازمذاکرات صلح چه خواهد شد؟
موسوی: باید پرسید آیا در افغانستان چیزی به نام نمایندهی زنان داریم؟ ما برای هیچچیزی نماینده نداریم، اینها به اصطلاح فلسفی موضوعات اعتباری است؛ یعنی یک زن به اعتبار بگوید که من به نمایندگی از زنان افغانستان حرف میزنم. تقریبا 99 درصد از زنان افغانستان به آن اندازه از آگاهی اجتماعی نرسیدهاند که یک تشکیل زنانه ایجاد کنند یا حرف و برنامهی مشترکی داشته باشند، حتی پول ایجاد سازمانهای غیردولتی مربوط به زنان را غربیها میدهند. دیگر اینکه مخارج کلان کسانی که به دوحه رفتهاند را چهکسی میدهد؟ پاسخ این است که معمولا کسی که نان میدهد فرمان میدهد، مخارج هیئت مذاکرهکنندهی صلح به عهدهی دولت افغانستان نیست، بلکه مصارف هردو طرف گفتوگوها را امریکا میدهد. آنان به ارادهی دولت یا مردم افغانستان به دوحه نرفتهاند. در مورد آنچه به عنوان سرنوشت زنان مطرح کردید هم باید بگویم، من نمیخواهم در مورد سرنوشت زنان افغانستان حرف بزنم، بلکه باید پرسید سرنوشت انسان افغانستانی چه میشود؟ وقتی سرنوشت انسان افغانستان نامعلوم باشد مرد و زن هردو کشته میشوند، این را در یکی از آخرین موارد شاهد بودیم؛ در فاجعهی دانشگاه کابل تروریستان مرد و زن را جدا نکردند. دیگر اینکه وقتی مردی شب با دستان خالی به خانه میآید دیگر حقوق زن و مرد معنی ندارد، این ادبیاتی است که غربیها زیر زبان ما گذاشتهاند.
شبکه: منظور این است که در صورت امضای توافقنامهی صلح و مشارکت طالبان در قدرت آیا زنان مانند امروز قادر به فعالیت در بخشهای مختلف خواهند بود؟
موسوی: این به کسی مربوط است که مصارف مالی مذاکرات دوحه را بر عهده دارد، برای او زن افغانستان و پیر و جوان آن مهم نیست و اگر اراده کند که یک نظام امارتی قرون وسطایی در افغانستان حاکم شود چنین خواهد شد، چنانکه قبلا اراده کردند و برای شش سال امارت طالبان را در کشور حاکم کردند. برای امریکا مهم نیست که طالب در افغانستان حکومت کند یا دموکراتها، بلکه مهم این است که منافع کلان امریکا تضمین شود و هرکس این منافع را تضمین کند برای امریکا مهم است.
شبکه: گفته میشد که با معلومشدن نتیجهی انتخابات ریاست جمهوری امریکا سرنوشت مذاکرات صلح افغانستان نیز روشن خواهد شد، با توجه با مشخصشدن نتیجهی این انتخابات، پیشبینی کلی شما از پیامد گفتوگوهای صلح چیست؟
موسوی: نخست اینکه مذاکرات دوحه یک اقدام شتابزده بود و زیر نام صلح پول کلانی معامله شد، دوم اینکه صلح دوحه بیشتر به خاطر انتخابات امریکا بود که خوشبختانه نتیجهی آن به نفع باند حاکم واشنگتن نبود و پیشبینی من این است که هیئت صلح دیگر بر اساس طرحی که قبلا ریخته شده بود پیش نمیرود و قطعا تا زمانی که ادارهی جدید امریکا آغاز به کار نکند این مذاکرات به حالت تعلیق در میآید، البته فکر نمیکنم بعد از آن هم این فرمول ادامه پیدا کند و رییسجمهور جدید امریکا علاقهی خاصی به افغانستان داشته باشد تنها فرق این است که شاید حرف متحدین اروپایی و دیگر متحدین را بپذیرد و افغانستان را به یکبارگی خالی نکنند و وضع را بر هم نزنند، به هر حال ممکن است آقای جو بایدن پلان متفاوتتری داشته باشد؛ چون او سالها پیش در برخورد بسیار شدیدی که در کابل با آقای کرزی داشت گفته بود که آنان دلیلی برای ماندن در افغانستان ندارند. در کل باید گفت سیاست امریکا در خارج از مرزهایش زیاد فرق نمیکند و تفاوت زیادی در برخورد با افغانستان به میان نخواهد آمد، ولی چیزی که مشخص است این است که با روی قدرت آمدن دموکراتها، بساط طالبان برچیده خواهد شد و این گروه به طور قطع بازگشتنی نخواهد بود، اگرچه فکر نمیکنم ما به این آسانی به روزهای خوب دست بیابیم و متاسفانه جنگ و خشونت ادامه پیدا خواهد کرد.
شبکه: این جنگ چگونه ادامه خواهد یافت؟
موسوی: به نظر من وضع جنگی افغانستان زیاد فرق نخواهد کرد، تنها ممکن است با آمدن دموکراتها شدت جنگ تا اندازهای کم شود و آنان وضع را کمی زیر کنترل بیاورند. جنگ و صلح در اینجا هردو نیابتی است. این جنگ زمانی از بین میرود که یک مدیریت ملی و دولت فراگیر ملی در افغانستان به وجود بیاید، مردم احساس تصاحب و مشارکت کنند، یک اعتماد متقابل بین دولت و مردم به وجود بیاید، خود اداره بخواهد مستقل باشد و مردم بخواهند به طرف استقلال بروند. ارتش و پولیس افغانستان اگر اجازهی جنگ داشته باشد بسیار قوی است، اما ارتش از زمان آقای کرزی تا کنون در حالت دفاع فعال است؛ به این معنی که حتی اگر طرف مقابل حمله کند ارتش حق جنگ ندارد، در غیر اینصورت آیا عقل میپذیرد که 44 کشور زبدهی جهان در افغانستان توان مقابله با طالبان را نداشته باشند؟ بحث این است که آنها ارادهی این کار را ندارند.
شبکه: اگر به گفتهی شما طالبان برنگردند، وضعیت برای زنان چگونه خواهد بود؟ از جمله آیا مواردی چون محاکم صحرایی پایان خواهد یافت؟
موسوی: تا زمانی که ما یکصدا نشویم و دولت مرکزی تقویت نشود وضع به همین شکل خواهد بود؛ چرا که نه تنها در مناطق تحت کنترل طالبان، بلکه در مناطق تحت کنترل دولت افغانستان هم طالبانیزم وجود دارد و شرارتهایی نسبت به زنان و انسانها جریان دارد. آیا در جایی که تحت کنترل دولت است، قوانینی بدتر از قوانین طالبان حاکم نیست و زنان در آنجا سنگسار نمیشوند؟ آیا گوش و بینی آنان را نمیبرند؟ دولت بسیار ضعیف است و دولتی نیست که برنامه داشته باشد، بیشتر یک شرکت سهامی است و تمام بحثشان بر سر مسائل قومی است، مشکل ما این نیست این بحثها بسیار قدیمی است، مشکل ما نبود عدالت اجتماعی است، در نبود عدالت اجتماعی هیچکس روی خوش نمیبیند، نه هزاره، تاجیک، پشتون و اوزبیک و نه زن و مرد. مشکل ما بیسوادی است ما باید به مکاتب توجه کنیم، مشکل سطح پایین دانشگاههاست که دانشجوی ماهر بیرون نمیدهد، مشکل ما امنیت و نان است. بحثهایی که در کابینه صورت میگیرد در مورد چیزهایی است که ربطی به نیاز اجتماعی مردم ندارد؛ به همین دلیل مردم از دولت بریدهاند.
شبکه: به نظر شما چگونه میتوان با طالبانیزمی که به آن اشاره کردید مبارزه کرد؟
موسوی: من میخواهم راه حل پیشنهادیام را در سه مرحله ارائه کنم؛ نخست اینکه در شرایط کنونی همگی باید متعهدانه از جمهوریت دفاع کنیم، دوم اینکه در میانمدت باید برای مواد قانون اساسی دادخواهی و مبارزه کنیم، مثلا در قانون اساسی تبعیض ممنوع خوانده شده است؛ پس باید بر ضد آن مبارزه کنیم. در درازمدت نیز باید به طرف یک حکومت فراگیر ملی برویم؛ چون حکومت کنونی فراگیر نیست، بلکه حکومت چندقومیتی بهترین تفسیر و تعریفی است که میتوان از آن داشت.
به گفتهی داکتر موسوی، در حال حاضر بهترین گزینه برای مردم پشتیبانی از تیم مذاکرهکننده است و این کار به نوعی گزینش میان بد و بدتر در شرایط کنونی است.