آیا می توان آزادی بیان را تنها به مثابۀ روش پذیرفت؟

نویسنده: ویرا

آزادی بیان یکی از پایه های دموکراسی و مهمترین ارزش دنیای مدرن است. آزادی بیان با آزادی اندیشه و آزادی مطبوعات دارای وجوه مشترک است؛ زیرا آزادی اندیشه و فکر، بدون آزادی بیان و آزادی بیان بدون آزادی مطبوعات بی معناست. پس آزادی اندیشه ، آزادی بیان و آزادی مطبوعات سه ضلع مثلثی اند، که تنها در فضای یک جامعۀ دموکراتیک می توانند ترسیم شود.در جوامع در حال گذار به مدرنیته، ارزشها و ساختارهای مدرن، در برابر ارزشها و ساختارهای سنتی قرار می گیرند. چالش ارزشهای سنتی با ارزشهای دنیای مدرن، گاهگاهی، به محدودیت و انکار ارزشهای مدرن می انجامد. آزادی بیان، به عنوان یکی از با اهمیت ترین ارزشهای دنیای مدرن، با چالشهای گوناگونی در جوامع در حال گذار، رو به رو می شود. مخالفین آزادی بیان، با عناوین مختلف و با ارایۀ دلایل گوناگون، کوشش می کنند تا آزادی بیان را نامطلوب جلوه دهند و از نهادینه شدن آن جلوگیری نمایند.

جوامعی که هنوز در بستر سنت به سر می برند، بیشترین مخالفین آزادی بیان را در دامان خود پرورش می دهند؛ آنها آزادی بیان را، به عنوان ارزش، نمی پذیرند. آزادی بیان، تنها ارزش نیست؛ بلکه روش مناسبی برای جلوگیری از به میان آمدن فاصله میان مردم و حکومت و انهدام حکومت در نتیجۀ دوری آن از مردم، نیز است.

ساختار دولت، خصوصاً با آغاز عصر جدید (از قرن ۱۸ میلادی به اینسو)، به گونه یی شکل گرفته است، که برای حفظ آن و برای برپایی حکومتها، حد اقل به یک مقدار آزادی در بیان نظریات، برای مردم نیاز است. یعنی شهروندان باید آزادی بیان را، حد اقل به عنوان روش نیکو، برای بیان نظریات شان، جهت اصلاح حکومت، داشته باشند.

همیشه در میان مردم و در سطح حکومت، جریانی از اطلاعات وجود دارد. اطلاعاتی که میان مردم جریان دارد، باید به حکومت برسد و اطلاعاتی که در سطح حکومت است، باید به مردم رسانیده شود. اگر اطلاعات از میان مردم، به صورت آزاد به حکومت نرسد، به مرور زمان فاصله میان مردم و حکومت بیشتر شده، پایه های حکومت ضعیفتر گردیده و زمینه های انهدام آن مساعد خواهد شد.

برای این که فاصله میان مردم و دولت بیشتر نشود، برای این که فاصله میان مردم و دولت باعث بر اندازی حکومتها و نابودی دولتها نشود و بالاخره برای این که، رسم بر اندازی حکومتها با خشونت، برای برپایی حکومتهای جدید، جایش را به تغییر حکومتها به صورت مسالمت آمیز بدهد، ضروریست تا جامعه، ظرفیت هضم مشکلات و بحرانهای اجتماعی را به دست آورد. این ظرفیت، زمانی ساخته خواهد شد، که دولت در برابر شهروندان از انعطاف بیشتری برخوردار باشد. انعطاف دولت در برابر شهروندان زمانی شکل می گیرد، که آزادی بیان، حد اقل به عنوان روش، پذیرفته شود.

دموکراسیهای امروزی، با داشتن دو وجه سیاسی و اجتماعی، در کنار فرهنگ حقوق بشری توانسته اند، تا حد زیادی، امکان حل مشکلات و بحرانهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را در خویشتن پرورش داده و جلو نابودی دولتها را بگیرند.

آزادی بیان، یکی از ارزشهای فرهنگ حقوق بشری است، که نقش بسیار مهمی را در جوامع دموکراتیک بازی می کند. حد اقلِ اهمیت آزادی بیان، حضور آن در جامعه، به عنوان روشی است برای بلند بردن هاضمۀ اجتماع جهت حل بحرانهای گوناگونی که گاه ناگاه جامعۀ انسانی با آن رو به رو می شود.

پس کسانی که مخالف آزادی بیان، به عنوان ارزش دنیای مدرن، هستند؛ ناگزیرند این آزادی را، به عنوان روش مناسب، جهت حفظ ثبات سیاسی دولت و برقراری رژیمها، بپذیرند.

آزادی بیان، مانند سایر ارزشهای مدرن، در افغانستان، از اقبال خوبی برخوردار نیست. آزادی بیان، در افغانستان، تنها به معنای نقد حکومت و برنامه های آن تعبیر شده است. در حالی که آزادی بیان، تنها شامل بحث در بارۀ مشکلات حکومت و انتقاد از آن نمی گردد؛ بلکه به معنای بیان آزادانۀ نظریات، احساسات، اندیشه ها و عقاید نیز است.

آزادی بیان، تنها شامل حوزۀ سیاسی نیست؛ بلکه تمام حوزه های زندگی را در بر می گیرد.

از جانب دیگر، در افغانستان، فرهنگ و ارزشهای سنتی، به عنوان پادزهر فرهنگ و ارزشهای مدرن، مانعی در برابر مطرح شدن آزادی بیان، به عنوان یک ارزش، است.

آنچه، در افغانستان، دست دولتمردان و اصلاح طلبان را، برای پذیرش آزادی بیان، یک مقدار باز می گذارد، همانا قبول آزادی بیان، نه به عنوان یک ارزش، بل به عنوان روش مناسب، جهت به جریان انداختن اطلاعات و معلومات، از مردم به دولت و از دولت به مردم است.

دیدگاهتان را بنویسید