«اقتدار، ثروت، دانش» و «مطبوعات آزاد»

«اگر مخیر شوم که بین حکومتی بدون مطبوعات و مطبوعاتی بدون
حکومت یکی را انتخاب کنم لحظه یی در گزینش دومی شک نمی کنم.»
توماس جفرسون

نویسنده: کوهکن

اقتدار، ثروت و دانش، در جوامع انسانی، سه منبع اصلی قدرت اند. در مقاطع مختلف تأریخ بشریت، عدم توزیع عادلانۀ اقتدار، ثروت و دانش میان انسانها سبب بروز استعمار، بهره کشی و هزارگونه بی عدالتی دیگر گردیده است. مسیر تکامل ساختارها و ارزشهای اجتماعی، همیشه در جهت توزیع عادلانۀ این سه منبع قدرت بوده است. به میان آمدن ساختارهای دموکراتیک، قایل شدن نقش به تودۀ مردم، در ساماندهی به ساختارهای دموکراتیک، به میان آمدن جامعۀ مدنی، به میان آمدن اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و… همه و همه تلاشهایی به منظور زمینه سازی برای توزیع عادلانۀ اقتدار، ثروت و دانش میان انسانها بوده است.

دانش، یکی از این سه منبع قدرت است. دانش در اینجا تنها «علم تجربی» نیست، بل به معنای معرفت و آگاهی عمومی است. دانش در اینجا، به معنای مجموع دانستنیهای انسانی، اعم از علوم تجربی، غیرتجربی و سایر دانستنیها می باشد. دانش، با این معنا، منبع قدرت انسانها است. با به دست آوردن چنین دانشی، انسان، توان چیره شدن بر سایر انسانها و طبیعت را حاصل می کند؛ می تواند به اجتماع انسانی سازمان خاص ببخشد و یا به عبارۀ دیگر اجتماع انسانی را مطابق سلیقه و ذوق خویش شکل دهد. همچنین می تواند طبیعت گنگ را به حرف زدن وادارد و با علم تجربی، رازهای پنهانی طبیعت را کشف کند. انسان، با دانش، تنها به کشف و شناسایی طبیعت اکتفا نمی کند، بل دست به تصرف در آن می زند و آن را به صورت دلخواه خویش سازمان می دهد. گویی انسانِ با دانش طبیعت را ناقص می یابد و با استفاده از دانش و آگاهی خویش، در پی اصلاح آن می باشد.

تأریخ بشریت گواه است، که اجتماعات انسانها در گوشه وکنار زمین، اکثرا،ً شاهد دستیابی عدۀ محدود انسانها به اقتدار، ثروت و دانش بوده است. خصوصاً قبل از به میان آمدن دوران مدرنیته، تمام جوامع این تجربه ها را سپری کرده اند و عدۀ محدودی از انسانها به دانش و آگاهی، ثروت و اقتدار، دسترسی داشته اند و با استفاده از آن به بهره کشیهای گوناگون از سایر انسانها می پرداختند.

با آغاز دوران مدرنیته، زمانِ همگانی شدن اقتدار، ثروت و دانش فرا می رسد. دانش در این زمان، از انحصار گروههای خاص در اجتماعات انسانی بیرون می گردد. زمینه های دسترسی همگان به دانش، از راه آموزش و پرورش و مطبوعات آزاد تضمین می شود. ساز و کارهای دموکراتیک، تضمینهای قدرتمندی را برای دسترسی عموم مردم به اقتدار، ایجاد می کند. قوانین اساسی و سایر قوانین، حتا آموزش و پرورش را، تا سطح ابتدایی، به صورت اجباری در می آورد. تلاشهای همگانی ساختن دانش و آگاهی، در این زمان، در جنب تلاشهایی برای توزیع عادلانۀ ثروت و اقتدار، جهت ایجاد جامعۀ دموکراتیک مبتنی بر فرهنگ حقوق بشری، صورت می گیرد.

مطبوعات، تأمین کنندۀ رابطه میان دولت و شهروندان است، که از طریق آن اطلاعات از دولت به شهروندان و نیز برعکس جریان می یابد. همچنان، مطبوعات، دارای رابطۀ نزدیک با اقتدار و ثروت است، این رابطه، اگر چه با رابطۀ مطبوعات و دانش، متفاوت است؛ اما از اهمیت به سزایی برخوردار می باشد.

برای این که شهروندان به دانش و آگاهی لازم دست بیابند، به یک سری آزادیهای مطبوعاتی، که توسط قوانین تضمین شده باشند، نیاز است. محصولات مطبوعاتی، باید از سانسورِ قبل از نشر و بعد از نشر در امان باشند. مطبوعات باید بتواند به مسایل مختلف، در عرصه های گونانگون، پرداخته و فعالیت کند؛ ولو این فعالیتها با مذاق دولتمردان تطابق نداشته باشد.

مهمتر از آزادی مطبوعات، حضور مطبوعات آزاد در جامعه است. جامعه یی که در آن، مطبوعات آزاد وجود نداشته باشد، آزادی مطبوعات در آن حرفی بیش نخواهد بود. مطبوعات وابسته، توجهی به آزادی ندارد؛ چون آزادی با استقلال، از تناسب مستقیم برخوردار است. جایی که استقلال نیست، آزادی نیست و جایی که استقلال هست، آزادی، نیاز اولیه به شمار می رود. استقلال بدون آزادی معنا ندارد. برای این که معنای استقلال کامل شود، باید به دنبالش آزادی بیاید. مطبوعات وابسته و غیرمستقل هیچ نیازی به آزادی در پخش و نشر مطالب ندارد؛ چون در اصل وابسته و غیرمستقل است. از ریشه، بسته و وابسته است.

مطبوعات، گاهی وابستۀ اقتدار اند؛ گاهی وابستۀ ثروت. مطبوعات وابسته به دولت، مطبوعات آزاد نیست؛ چون وابسته به اقتدار دولتی است. همچنین، مطبوعات وابسته به بازار، آزادی خویش را فدای ثروت می سازد. مطبوعات بازاری، در انتخاب سوژه آزاد نیست؛ زیرا، هر سوژه یی که عامه پسند نباشد، بیننده، خواننده و شنوندۀ بیشتری را جلب نخواهد کرد؛ که بتبع، مقدار پیامهای بازرگانی با آن کاهش یافته و منفعت کمتری نصیب سرمایه گذاران عرصۀ مطبوعات خواهد شد.

پس، نخست این که روابط خاصی میان «اقتدار، ثروت، دانش» و «مطبوعات» وجود دارد و دوم این که مهمتر از آزادی مطبوعات، حضور مطبوعات آزاد در جامعه است، که مبتنی بر منافع مردم باشد، نه دولتمردان و سرمایه داران.

 

دیدگاهتان را بنویسید