امنیت؛ ارزشِ دینی و حقوقِ بشری

صلاح الدین جامی

شاید امروز پرداختن به مفهومِ امنیت در کشورِ ما، نسبت به هر زمانِ دیگر، از موضوعیت برتری برخوردار باشد؛ زیرا جدی ترین دغدغۀ هر افغانستانی رسیدن به مصداقهای این مهم است.

اگر واقعبینانه بنگریم، شاید کمتر ملتی را بتوان به کم توقعیِ این ملتِ ستم کشیده یافت. هرچند کم توقعی همیشه نمی تواند صفتِ مثبت تلقی شود. چه، خداوند(ج) همۀ نعمات را برای بهره ورشدنِ بندگانش آفریده و ازنظرگاهی، توقعِ بیشتر، همانا افقِ دیدِ عالی تر است، که لازمه اش تلاش و پویایی برای رسیدن به اهدافِ والا می باشد. ولی اینجا صحبت از کم توقعی، به تعبیری، چشمداشتِ اندکی است که ملتِ افغانستان همیشه از دولتهای شان داشته اند و آن عبارت از تأمینِ حدِاقلِ امنیت از سوی دولت می باشد.

امروز در ادبیاتِ دموکراسی، واژۀ شهروند، امتیازاتِ فوق العاده یی را برای افرادِ یک کشور، که از حاکمیتِ نظامِ دموکراسی برخوردار اند، بار آورده است؛ ولی همچنان که تذکر یافت «ماهنوز اندر خمِ یک کوچه ایم».

امّا در رابطه با چیستیِ مفهومِ امنیت باید گفت امنیت عبارت است از: مصْونیت از تعرض و نداشتنِ ترس و هراس از مداخله، تصرف و تعرضِ بی جا بر حقوق و آزادیهای اشخاص. حقوق و آزادیهایی که از سوی شرع و قانون به رسمیت شناخته شده اند و نباید موردِ تعدی و تجاوزِ دیگران واقع شوند. این حقوق و آزادیها مربوط به جسم، مال، آبرو، حیثیت و شرافتِ انسان است و در واقع، به صورتِ فطری، از نهاد و سرشتِ بشر سرچشمه می گیرند.

حالا اگر به مفهومِ امنیت از نظرگاه مباحثِ حقوقِ بشری بنگریم، به این نتیجه خواهیم رسید، که جانمایه و فصلِ مقومِ این مباحث را همین مفهومِ ارزشیِ امنیت به خود اختصاص می دهد و حقوقِ بشر، همانا نگریستن از زوایای گوناگون بر مفهومِ امنیت است؛ ولی به گونۀ خاص، آنچه را که مفادِ ۳-۲۱ اعلامیۀ جهانیِ حقوقِ بشر (مصوبِ سال ۱۹۴۸میلادی)، به خود اختصاص می دهد، مواردیست که در زیر به آن اشاره می گردد.

حقِ زندگی، آزادی و امنیت، رهایی از بردگی و بندگی، رهایی از شکنجه یا بیرحمی، رهایی از رفتار یا مجازاتِ غیرِانسانی یا تحقیرآمیز، حقِ به رسمیت شناخته شدن به عنوانِ یک فرد در برابرِ قانون، حقِ اقامۀ دعوی در دادگاههای عدلی یا داوری، رهایی از توقیف، بازداشت یا تبعیدِ خودسرانه، حقِ دادرسی و بازجوییِ علنی در دادگاههای مستقل و بیطرف، حقِ بیگناه به حساب آمدن تا زمانِ اثباتِ جرم، برخورداری از حقِ عدمِ مداخلۀ خودسرانه به حریمِ خصوصیِ خانواده، خانه یا مکاتب، برخورداری از حقِ عدمِ تعرض به حیثیت و اعتبار و شهرت، حقِ برخورداری از محافظتِ قانون در برابرِ چنین تعرضات، آزادیِ رفت و آمد، حقِ پناهجویی، حقِ برخورداری از ملیت، حقِ ازدواج و تشکیلِ خانواده، حقِ مالکیت، آزادیِ اندیشه، عقیده ومذهب، آزادیِ نظر و بیان، حقِ انجمن و تجمعِ مسالمت آمیز، حقِ شرکت در دولت و حقِ دسترسیِ برابر به خدماتِ عمومی.

اینها مواردی اند، که بخشِ عمده یی از اعلامیۀ جهانیِ حقوقِ بشر را احتوا می کنند.

از جملۀ وظایفِ مهمِ دولتهایی که این اعلامیه را پذیرفته اند اینست که خود را ملزم بدانند تا این مسؤولیتِ بزرگ را درنظر گرفته، برای تأمینِ امنیت، صیانتِ حقوق و رعایتِ آزادیهای اشخاص، عوامل و زمینه هایی را، که موجباتِ احتمالیِ تعرض و تعدی را به وجود می آورند، از میان بردارند؛ ولی این که تا کجا می توان بر عملکردِ دولت در این راستا باورداشت، خود جای تأمل است.

همچنان، اگر به مؤلفه های ارزشیِ مفهومِ امنیت، از چشم اندازِ معرفت دینیِ اسلام بنگریم، در آموزه های دینیِ اسلام، در قبالِ هر کدام از این مؤلفه ها، دساتیری وجود دارد، که در صورتِ کاربردِ آنها، در عرصه های مختلفِ زندگی، به مصداقهای ارزشمندِ امنیت خواهیم رسید و از ضریبِ امنیتیِ بالایی برخوردار خواهیم شد.

اینک، به مواردی از این آموزه ها و هدایات، که در فرهنگِ دینی از جایگاه ارزنده یی برخوردار اند، اشاره می گردد.

با توجه به آرمانهای اصیل و فطریِ جامعۀ بشری، در تعلیمات و آموزه های دینی، جامعه یی تصویر می گردد، که در آن نظمِ متکی بر عدالت ایجاد گردیده و بساطِ هر نوع تعدی و تجاوز برچیده میشود، تا افراد بتوانند بدونِ هرنوع هراس و بیمی، از حقوق و آزادیهای مشروعِ خود مستفید گردند و هیچ عاملی، حقوقِ مشروعِ آنها را تهدید نکند.

پروردگار، در خصوصِ کرامتِ انسانی، می فرماید: ولقد کرمنا بنی آدم… (بنی اسرائیل،۷۰). ترجمه: «و به تحقیق کرامت داده ایم اولادِ آدم را».

انسان، یا نوعِ بشر، بدونِ تفاوت و امتیاز، مخلوقی است، که خداوندِ متعال، وی را مکرم، صاحبِ عزت و شرافت دانسته، تحقیر و توهین نسبت به نوعِ بشر را جداً ممنوع نموده است.

همچنان، در دساتیرِ دینی و در اقوالِ بزرگان، بر حفظِ آبرو و شخصیتِ افراد تأکیدِ بالایی صورت گرفته است. در فرهنگِ دینی، به عهده داشتنِ امورِ مسلمین یعنی حکومت کردن و بر مردم، شرعاً و قانوناً تسلط داشتن، مسؤولیت دانسته شده، نه امتیاز. در قبالِ چنین مسؤولیتی است، که سرزمینِ اسلامی را دارِ امن می دانند. یعنی جای آسایش و رفاه؛ جایی که حقوق و آزادیهای افراد و امنیتِ عامه، در چوکاتِ قانونِ حاکم بر جامعه، تأمین، تضمین و رعایت گردد. در سایۀ چنان نظامِ با مسؤولیتی است که زندگیِ توأم با اطمینان و برخورداری افراد از شرافت و کرامت، تحقق می یابد.

در تعلیماتِ دینی، دولت نه تنها مکلف است تا زندگی و حیاتِ اشخاص را موردِ حمایه قرار دهد و از تجاوز به حیات و جسمِ آنها جلوگیری نماید، بلکه بایست از عزت، کرامت و شرافتِ آنها نیز دفاع نموده، برای شان زمینۀ زندگیِ مطمْن و آرام را فراهم کند. یعنی، نه خود چنین عملی را مرتکب شود و نه به دیگران اجازۀ ارتکابِ آن را بدهد. داشتنِ کرامت، به طورِ عام، شاملِ حالِ همه انسانها است. چنانچه خداوندِ متعال می فرماید: «ولله العزﺓ و لرسوله وللمؤمنین… (منافقین/ ۸). ترجمه: «عزت و غلبه از آنِ خداوند (ج)، پیغمبرش و مسلمانان است.» بناءً، یکی از صفاتِ مسلمان بودن اینست که باید فرومایه و ذلیل نبوده، با عزت، شرافت و وجدان زندگی نماید و اهانت و فرومایگی را نه به خود اجازۀ قبول و تحمیل دهد و نه هم بر دیگران تحمیل کند. هرگاه دیگری، به شمولِ متصدیان، این امرِ نیک و اخلاقِ پسندیده را رعایت نکرد، خود، به حفاظتِ عزتِ خویش اقدام نموده، از ذلت و فرومایگی اجتناب ورزد.

در همین زمینه، از عمر بن خطاب (رض) روایت شده، که والیانِ خود را در هنگامِ مراسمِ حج طلبید و در برابرِ همۀ مردم به آنها گفت: «ای مردم! من والیها را بر شما به خاطری مقرر نکردم که شما را لت و کوب کنند و اموالِ تان را بگیرند؛ بلکه آنها را برای این فرستاده ام تا بینِ شما از ظلم و ستم منع کنند و اگر به کسی غیر از این چیزی شده باشد باید آن را برای من بگوید *» و باز از خلیفۀ دومِ مسلمین روایت است: «ای عزیزان! با من که عمال را در اضلاعِ ملک مقرر و روانه می کنم مدعا این نیست که آنها شما را سیلی بزنند یا مالهای شما را غصب کنند؛ بلکه مدعای من اینست که به شما سنت رسول الله(ص) را تعلیم کنند و اگر کدام عامل، بر خلافِ امر کار کرده باشد، به حضورِ من آشکار کنید، که انتقام بگیرم.» عمرو بن العاص، که نایب الحکومۀ مصر بود، به جای خود ایستاده گفت: اگر کدام عامل برای تأدیب، کسی را گوشمالی کند، آنهم مستوجبِ سزا خواهد بود؟ حضرتِ عمر(رض) فرمود: «به خدای کریم، که جان در قبضۀ قدرتِ اوست، در آن صورت هم حکما را سزا خواهم داد؛ زیرا خودِ من از جانبِ رسالتمآب (ص) همین طریقِ عمل را مشاهده نمودم. هان اهلِ اسلام را زد و کوب نکنید ورنه ذلیل خواهند شد و حقوقشان را تلف نکنید ورنه به کفرانِ نعمت مجبور خواهند شد.»

به راستی این دو روایت بیانگرِ واکنشِ شدیدِ دین، علیه هرگونه تعدی و تجاوز در حریمِ شخصیِ افراد بوده و ایجادِ چنین هنجارهای حکومتی، که قطعاً در زمانِ پیامبرِ بزرگوارِ اسلام ایجاد شده بود، امروز به راحتی توجهاتِ روانشناسانۀ تازه یی را برمی تابد؛ تا آنجا که حتا پیامبر، برای تأدیب هم، اجازۀ شکستنِ حریمِ شخصی و لت و کوب را نمی دهد. ولی آنجا، که بحثِ نفیِ امنیتِ عمومی است، واکنشِ دین بسیار شدید است؛ چنان که دینِ اسلام، هرگونه عملی را که به خاطرِ اخلالِ امنیتِ عمومی، ازبین بردنِ مصونیت و تحمیلِ ستم و جور بر افرادِ جامعه ارتکاب یابد، شدیداً محکوم و تقبیح نموده، آن عده اشخاصِ آشوبگر، ماجراجو و اخلالگر را، که جهتِ ایجادِ خوف و ناامنی، با سلاح، راه عامه را مسدود ساخته، حیاتِ مردم را به خطر مواجه نموده، یا اسبابِ مزاحمت برای اهالی را فراهم سازند، آنها را قطاع الطریق یا راهزن دانسته و نظر به عملِ ارتکابیه، به آنها مجازات تعیین نموده است.

بدین گونه، اسلام، به امنیت و مصونیتِ فردی و جمعیِ افرادِ جامعه، ارزشِ فوق العا ده یی قایل بوده و هر آن کس را که به ناامنی و نا آرامی اقدام نماید، در دنیا و آخرت، سزاوارِ جزا و عذابِ شدید می داند. چنانچه خداوندِ حکیم می فرماید: «والذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات بغیرما اکتسبوا فقداحتملوا بهتاناً واثماً مبیناً» (الاحزاب/۵۸). ترجمه: «و آنانی که مردانِ مؤمن و زنانِ مؤمنه را بی سبب می رنجانند بی گمان گناه بزرگی را متحمل می شوند.

همچنان از فرمایشاتِ پیامبرِ بزرگوارِ اسلام است، که فرمودند: «مسلمانِ کامل کسی است، که مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند.» و نیز قاعدۀ مشهورِ فقهی است، که: «ضرر دیدن و ضرر رسانیدن جواز ندارد.» بناءً با درنظرداشتِ این اصل، که اسلام دینِ امن و آرامی، آسایش و صلحخواهی است، نه به کسی اجازه می دهد به دیگران ضرر رساند و نه هم دیگران را اجازه می دهد تا ضرر را متحمل و متقبل شوند. بنابراین هرگونه عمل، که به نحوی، ضررِ مادی یا معنویِ آن افرادِ جامعه را متأثر سازد، مخالفِ احکامِ دینِ اسلام بوده، کارِ زشت و ناصواب دانسته شده است. همچنان در معرفتِ دینی، امنیت، از جملۀ فضایلِ مؤمن دانسته شده است. چنانچه در کلامِ وحی آمده است: «هم اوست که در دلهای مؤمنان آرامش فرو فرستاد… » تا آنجا، که هدفِ جهاد نیز تأمینِ امنیت ذکر گردیده است: «و با ایشان تا وقتی جنگ کنید که فتنه انگیزی باقی نماند.»

آنچه بحثِ پایانیِ این مقال را تشکیل می دهد، پرداختن به دو مؤلفۀ دیگر است، که اسلام سخت بر آنها تأکید ورزیده است: یکی، رعایتِ حقوق و آزادیهای اشخاص در زمانِ جنگ و دیگری، آزادی، امنیت و مصونیتِ شخصِ غیرِ مسلمان در جامعۀ اسلامی است.

در خصوصِ موردِ نخست، دینِ اسلام به حدی در جهتِ رعایتِ حقوق و آزادیهای مردم تأکید نموده که حتا در زمانِ جنگ، پیامبرِ اسلام (ص) و خلفای راشدین، که رهبری جامعۀ اسلامی را به عهده داشتند، طی فرامینی که برای امرای لشکری و نظامیان صادر می نمودند، آنها را از تعرض و تجاوز بر زنان و کودکان، پیرمردان، ضعفا و از بین بردنِ مزارع، درختان، حیوانات و عبادتگاهها منع نموده و ا منیت و مصونیتِ شان را قابلِ رعایت دانسته اند.

خلیفۀ دومِ مسلمین(رض)، در معاهداتی بعد از فتحِ جرجان، آذربایجان و موقان، چنین فرمان صادر نموده اند: «از بهرِ جان و مال و مذهب و شرعیتِ شان امان است و به هیچ چیز از این امور تعبیر نمی شود.»

همچنان، در فرمانی بعد از فتحِ شام، که عنوانیِ ابوعبیده تحریر شده، آمده است: «اهلِ اسلام را امر کنید، که بر اهلِ ذمه تعدی نکنند و ضرر نرسانند و مالِ شان را بی سبب نخورند و به جمیعِ شرایط که به آنها بسته اید، ایفا کنید.»

و امّا، در موردِ دوم، که همانا مصْونیتِ افرادِ غیرِمسلمان در جامعۀ اسلامیست:

یکی از قاعده های فقهی است، که: «حقوقی که ما را است به آنها نیز هست و وجایبی که بر آنهاست، بر ما نیز هست.» یعنی همان گونه، که بر مؤمنی حرام است تا بر مؤمنِ دیگری ستم کند، آزار و اذیت نماید، بر حثیت و شخصیتش لطمه وارد کند، به همان گونه در جامعۀ اسلامی، آزادی، امنیت و مصونیتِ اشخاصِ غیرِمسلمان نیز تضمین شده و رعایتِ آن از سوی مسلمین، حتمی دانسته شده است.

از پیامبرِ بزرگوارِ اسلام نقل است، که فرمودند: «کسی که زمی را اذیت رساند مرا به خودش دشمن ساخته است و کسی که من دشمنِ او باشم، در روزِ قیامت با وی اقامۀ دعوا می کنم.»

بنابر هدایاتِ صریحِ احکامِ اسلامی، رعایتِ آزادیها، حقوق، امنیت و مصونیتِ اهلِ ذمه واجب بوده و رسانیدنِ هرگونه ضرر، اذیت، تعرض و تجاوز بر مال، جان، ناموس، حیثیت و آبرویشان حرام دانسته می شود و هیچ مسلمان حق ندارد آنها را موردِ ازیت و آزار قرار داده، یا دیگری را به این کار تحریک و معاونت نماید؛ حتا آن عده، که با مسلمین پیمان دارند، در صورتِ تعرضِ دیگران علیه آنها، باید به حمایتِ شان پرداخته شود.

در نهایت باید بگویم که بحثِ امنیت، همچنان که از جدی ترین مفاهیمِ عصرِ نوین است، در احکام و آموزه های دینی نیز، برای رسیدن به جامعۀ آرمانیِ بشری، بر همین ارزشها تأکید شده است و بینِ مؤلفه های دینیِ این مفهوم و مباحثِ نوینِ مدنیِ آن، تا حدِ زیادی، هم آهنگی و انطباق را شاهدیم و در صورتِ ورود و اِعمالِ این آموزه ها در زندگی و روابطِ اجتماعی، جامعۀ توأم با مصْونیت و دارای ضریبِ بالای امنیتی خواهیم داشت.

……………………………………………………………………………

* زیدان، عبدالکریم (حقوقِ فرد و دولت از نظرِ اسلام).

دیدگاهتان را بنویسید