حسین سرامد
میدانیم که اولاً یکی از مهمترین بحثها در سیاست، بحث اعمال قدرت و کنترل آن به نفع مردم است و ثانیاً منشأ قدرت نیز خواست و ارادۀ مردم است و باید مطابق با اراده و خواست آنها مورد استفاده قرار بگیرد. این نکته، همان چیزی است که از آن با عنوان «انسانی ساختن سیاست و قدرت» یاد میشود. اگر سیاست و قدرت انسانی نشود، میتواند منجر به ظهور خطرناکترین نظامهای استبدادی شود و به سرکوب حقوق و آزادیهای مردم بپردازد. این نکته بیانگر این مسأله نیز است که دموکراسی و مردمی ساختن قدرت و سیاست، خود یک اصل است، نه این که صرفاً ضرورتی باشد برای مسایل دیگر از قبیل عدالت و… .
مسألۀ دیگر این است که قدرت باید توسط مراجع قانونی و مشخص مورد استفاده قرار بگیرد تا از تعدد مراجع قدرت و انارشیسم سیاسی جلوگیری شود و مردم بدانند که در مقابل کدام مراجع، مسؤول اند و چه کسانی حق دارند که از قدرت استفاده کنند و هر مرجع، مطابق قانون، کدام مسؤولیتها را به دوش دارد. همچنان نکتۀ مرتبط با این مسأله، خلع مرجعیت قبلی قدرت سیاسی و انتخاب مرجعیت جدید است. کسی که این مرجعیت را دارد باید با ارادۀ مردم انتخاب شود. ازاینرو، انتخابات، به عنوان یک راهکار برای مردمی ساختن سیاست و خلع مرجعیت قدرت و گزینش مرجعیت جدید، یکی از مهمترین اصول سیاستِ تأسیسی در جهان امروز است.
با اتکا بر نکات بالا، انتخابات را باید از موقف مردم نیز مورد توجه و ارزیابی قرار داد؛ زیرا بستر اصلی انتخابات مردم است؛ یعنی مردم باید با اشتراک فعالانۀ شان در انتخابات، تصمیم میگیرند که قدرت را از مراجع قبلی منتقل سازند و مرجعیت تازهیی برای استفاده از قدرت برمیگزینند. با تکیه بر این نکته، باید درنظر داشت که آگاهی مردم از حقوق و نقش شان در معادلات سیاسی و انتقال قدرت، و نیز حساسیت آنان در برابر سرنوشت شان، بسیار مهم است؛ زیرا مردمی که نتواند با اراده و خواست آگاهانۀ خود در انتخابات شرکت کنند، اولاً ممکن است برای نقش شان هیچ اهمّیتی قایل نباشند و ثانیاً ممکن است انتخاب آنها دقیق نباشد و در اثر آن، افراد ناشایسته، در موقف رهبری قدرت قرار بگیرند. در این صورت، انتخابات، در حد یک شکل دموکراتیک تنزل مییابد و از ارزش و محتوای خود خالی میشود و ماهیت اصلی خود را، که همانا تمثیل خواست و ارادۀ مردم است، از دست میدهد و در نتیجه نمیتواند اثر شایستۀ خود را برای ایجاد یک حکومت دموکراتیک و متعهد به خواستها و حقوق و آزادیهای مردم خلق کند. فراموش نکنیم، که انتخابات، صرفاً، مکانیسم و وسیلهیی است برای دموکراتیک ساختن سیاست و حکومت. در صورتی که مردم نقش خود را در انتخابات، آگاهانه بازی نکنند، سیاست نیز از انحصار افراد و حلقات خاص بیرون نخواهد شد و حکومت دموکراتیک نیز به وجود نخواهد آمد. در این صورت، انتخابات، بدون نتیجۀ آن، هیچ ارزشی نمیتواند داشته باشد. باید توجه کرد که حکومت مثل چتری است که مردم بر فراز سر خود برمیافرازند و باید مردم از سایۀ آن مستفید شوند. در غیر آن، حکومت، با قدرتی که در اختیار خود دارد، صرفاً به سرکوب مردم خواهد پرداخت. بنابراین، حکومت، تبلور ارادۀ مردم است، که توسط انتخابات تحقق مییابد و دقیقاً متناسب است با سطح ظرفیت و آگاهی سیاسی مردم و حساسیت آنان در قبال سرنوشت سیاسی شان. از اینجا میتوان گفت که دموکراسی، توسط مردمی ایجاد میشود که در انتخابات، آگاهانه شرکت کنند و پس از انتخابات نیز نقش حفاظتکنندۀ خود را با حساسیت آگاهانۀ سیاسی، در قبال سرنوشت شان بازی کنند. و سیاست نیز زمانی مردمی میشود که مردم در فعالیتهای سیاسی، فعالانه شرکت کنند. هرگاه مردم نتوانسته اند در انتخابات به خواستههای خود دست یابند، نسبت به روند انتخابات بدبین شده اند و در نتیجه به مجموع روند دموکراسی شک کرده اند، ولی باید در نظر داشت که انتخابات همان مکانیسمی است که مردم باید با اشتراک فعالانه در آن، خود به ایجاد نظام دموکراسی شایستۀ شان، اقدام کنند.
نکتۀ مهم اینجاست که که مردم باید خود به حمایت دموکراسی بپردازند. هرگاه مردم آگاهانه و هوشیارانه این کار را انجام ندهند، روشن است که دموکراسی بدون زمینههای اجتماعی خود به وجود نخواهد آمد و دوام نخواهد آورد. پس دموکراسی، همواره، با تصمیم و انتخاب آگاهانۀ مردم به وجود میآید. ازاینرو میگویند که دموکراسی مال مردمی است که از نقش خود در سیاست، آگاهی دارند و همچنان، به نقش خود، احترام و ارزش قایلاند. با تکیه بر این نکات میتوان به صورت مقایسهیی بررسی کرد که مثلاً در آمریکا چرا دموکراسی قوام و قدرت بیشتر دارد تا در افغانستان. پاسخ این سؤال، ما را به نقش مردم در دموکراسی، آگاهتر خواهد ساخت.
افغانستان، در آستانۀ سومین انتخابات ریاست جمهوری قرار دارد و شهروندان این کشور، یک بار دیگر فرصت خواهند یافت که با انتخاب خود، سرنوشت سیاسی کشور را رقم بزنند. این انتخابات، یک ویژهگی منحصر به فرد نسبت به انتخاباتهای قبلی دارد؛ اینکه این بار مسألۀ انتقال اقتدار سیاسی، مطرح است. در حقیقت، این اولین بار است که افغانستان در طول تاریخ خود، شاهد انتقال اقتدار سیاسی، از طریق رأی و انتخابات شهروندانش میباشد. ازاین رو، انتخابات پیشرو، از اهمّیت خاصی برخوردار است. این انتخابات، شعور سیاسی و «انتخاب آگاهانه» مردم افغانستان را نیز به بوتۀ آزمایش میگیرد.