اقتباس از سایت بی بی سی
نقش جامعۀ مدنی در انتخابات
جامعۀ مدنی، پیش زمینۀ مهمی برای دموکراسی
بخش سوم
ملک ستیز، پژوهشگر ارشد در مرکز مطالعات جهانی و حقوق بشر
در بخشهای نخست و دوم این نوشته بر نقشها و اهمیت جامعۀ مدنی در فعال سازی نقش شهروندان برای تشکیل نظام بحث گردید. قسمت نهایی این نوشته بر نقش جامعۀ مدنی به عنوان پیش زمینۀ دموکراسی اجتماعی می پردازد.
مشروعیت نظام، بزرگترین دستاورد دموکراسی
ایجاد دموکراسی، که به معنای مشارکت گستردۀ شهروندان در تشکیل نظام سیاسی میباشد، توسط انتخابات، به عنوان نخستین گام شکل میگیرد. دموکراسی، برای نخستین بار، توسط یونانیها مطرح گردید، که به معنای مردم سالاری یا حکومت مردم توسط مردم، برای مردم، تعبیر و تفسیر میگردد. تأریخ نضجگیری نظامها شاهد انواع مختلفی از مردم سالاری بوده است.
نخستین شکل دموکراسی، دموکراسی مشارکتی نامیده میشد، که توسط یونانیها مورد استفاده قرار گرفت و به دوران پیش از میلاد مسیح، برمیگردد. درین نوع دموکراسی، هر عضو جامعه، که شهروند نامیده میشد، برای گرفتن تصمیمهای مهم، گردهمایی میکردند. با ایجاد ساختارهای معاصر نظامها و شکلگیری هنجارهای حقوقی برای حقوق سیاسی شهروندان، این نوع دموکراسی، شکلش را در جهان امروز تغییر داد.
نوع دیگر دموکراسی، به نام دموکراسی یا مردم سالاری نمایندگی، شهرت دارد. دموکراسی نمایندگی، به معنای مشارکت شهروندان در نظام، توسط راه اندازی انتخابات است. در همچو نظامها، که محصول انقلابهای اجتماعی و اقتصادی در اروپا است، شهروندان، با استفاده از حقوق سیاسی شان، نماینده و یا رهبری نظام خویش را از طریق انتخابات آزاد و عادلانه، برمیگزیند.
مشخصۀ مهم این نوع نظامها، ایجاد دولت ملی، رعایت ارزشهای مدنی و سیاسی، تقویت حکومت قانون است.
نوع دیگر و بسیار رایج دموکراسی، دموکراسی لیبرال، یا نمایندگی چندحزبی است. درین گونه نظامها، شهروندان، از میان احزاب سیاسی، حزبی را برمیگزیند، که خواستهای شان را در فرایند سیاسی برآورده میسازد. در همچو نظامها، احزاب سیاسی، ایدیولوژیها و ستراتیژیهای خویش را در معرض نمایش و انتخاب شهروندان قرار میدهند و شهروندان، بهترین را برای رهبری سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نظام خویش برمیگزینند.
مهمترین مؤلفۀ دموکراسی، از یونان باستان تا کنون، فعال سازی نقش شهروند، در شکلگیری نظام است، که بزرگترین دستاورد دموکراسی نامیده میشود. این دستاورد بزرگ، مشروعیت نظام خوانده شده است.
نقش جامعۀ مدنی در ایجاد مشروعیت نظام
فعال سازی نقش شهروند در تشکیل نظام دموکراتیک، از وظایف مهم جامعۀ مدنی به حساب می آید و از طریق ترویج آموزشهای مدنی /شهروندی، صورت میگیرد. تعلیمات مدنی، گستره یی از اطلاعات، پیرامون نظام و نقش آن در تأمین خواستهای شهروندان را دربر میگیرد.
نظام، دارای سه لایه است، که در ایجاد رابطه های شهروند و دولت، از طریق نقش جامعۀ مدنی فعال میگردد.
لایۀ نخست، ادارۀ عامه نامیده میشود. ادارۀ عامه، به نهادهای دولتی اطلاق میگردد، که نخستین مرحلۀ رابطه میان شهروندان و دولت را مهیا میسازند. ادارۀ عامه، بیروکراسی سالم رابطه های هویتی شهروندان را در جغرافیای یک دولت، هماهنگ میسازد. ادارۀ عامه، ثبت و راجستر، تنظیم برنامه های آموزش و پرورش، تأمینات بازنشستگی، ارایۀ خدمات بهداشتی، تأمین امنیتهای فردی و اجتماعی، تنظیف و تنظیم محیط زیست، شهرداری و مسکن، برنامه ریزی خانوادگی، تنظیم برنامه های اجتماعی و فرهنگی شهروندان و… را به عهده دارد. ادارۀ عامه، شرایط لازم زندگی انسانی را در رابطۀ ارزشی شهروند ـ دولت، تأمین مینماید. به گونۀ مثال: اداره های ولایتها (والیها)، شوراهای ولایتی، شهرداریها، مراکز بهداشتی، مراکز پولیس، مراکز و مؤسسات آموزشی و … اداره های عامه نامیده میشوند، که پیوندگر رابطه میان شهروندان با دولت شناخته میشوند.
لایۀ دوم نظام را منابع نظام تشکیل میدهند، که متشکل از منابع مادی و بشری نظام است. در زبان حقوقی، سازماندهی منابع مادی و بشری نظام، قدرت نظام نامیده میشود. جامعۀ مدنی وظیفه دارد تا در سازماندهی قدرت، ذهنیت شهروندان جامعه را روشن سازد. ازین طریق شهروندان نظام میتوانند در مورد ظرفیتهای آن آگاه شوند و خواستهای خویش را به گونۀ واقع بینانه و آگاهانه مطرح نمایند.
لایۀ سوم نظام را رهبری نظام تشکیل میدهد. رهبری نظام، به معنای سازماندهی و تأمین رابطه میان ادارۀ عامه با منابع یا قدرت نظام و در خدمت گذاشتن هردو برای شهروندان نظام میباشد. رهبری نظام باید توانمندی سازماندهی منابع بر اساس نیازمندیهای اجتماعی را داشته باشد. رهبر خوب، تنها در خوبی شخصیتی خلاصه نمیشود. رهبر خوب کسیست که در پهلوی شخصیت خوب، مأموریت با ظرفیت خدماتی خلق نماید.
نقش جامعۀ مدنی در ایجاد شهروند آگاه
جامعۀ مدنی وظیفه دارد تا در روشن سازی ذهنیت عامه پیرامون نظام، نقش و تأثیر رأیدهی و مشارکت سیاسی و اجتماعی در بهبود شرایط زیست برای شهروندان، نقش مهمی را بازی نماید.
هماهنگی سالم و سازنده میان ادارۀ عامه و شهروندان زمانی تأمین میگردد، که هردو نهاد، از امکانات و منابع مادی و معنوی همدیگر باخبر باشند. ادارۀ عامه، زمانی میتواند شهروند را برای تأمیناتش قانع سازد، که او را از داشته های مادی و معنوی خویش، در جریان قرار دهد. مثلاً: ادارۀ عامه، زمانی که از بودیجۀ دست داشته، نیروی متخصص و یا نبود آن، در چهارچوبۀ ستراتیژی معینی، برای شهروند اطلاع رسانی کند، توقعات و خواستهای شهروند نیز متناسب با امکانات ادارۀ عامه شکل میگیرد و فضای همدیگرپذیری میان دولت و شهروند ایجاد میگردد.
دیالوگهای دوامدار، مباحث اطلاع رسانی و ملاقاتهای مستمر با نمایندگان لایه های مختلف اجتماعی، از مفیدترین راهکارها، برای ایجاد تفاهم شهروند ـ دولت از طریق ادارۀ عامه، شناخته میشود. جامعۀ مدنی میتواند نقش با اهمیتی را در راه اندازی و تأمین این رابطۀ سالم ارزشی بازی نماید.
در افغانستان، به مشکل میتوان تفسیر معینی از ایجاد دموکراسی بر بنیاد مشارکت آگاهانۀ شهروندان و نقش فعال جامعۀ مدنی ارایه کرد.
افغانستان، کدام راه دموکراسی را برگزیده است؟ این پرسش نیز بی پاسخ مانده است. الگوگیریهای نظام سیاسی افغانستان نیز دچار سردرگمیهای زیادی است و بیشتر از نظامهای اروپایی و امریکایی، که بر بنیاد دموکراسی لیبرال و اجتماعی (سوسیال دموکراسی) استوار استند، الگوبرداری میشوند. این درحالیست که اکثریت شهروندان افغانستان، معنای دموکراسی و انتخابات را به درستی نمی فهمند و نقش احزاب سیاسی در ایجاد ذهنیت اجتماعی نیز خیلی ناتوان به نظر میرسد. تشکیل نظامهای مطلقگرا توسط احزاب سیاسی و بر بنیاد سیستم تک حزبی، ضربۀ شدیدی را بر نقش احزاب سیاسی در جامعه گذاشته است و نقش اپوزسیونی را که بتواند جاگزین خلق نماید، ضعیف گردانیده است. این کمبود مهم باعث شده است تا شهروندان افغانستان در انتخاب خویش، که جوهر دموکراسی است، بیچاره شوند. نظام نیز نتوانسته است لایه های سه گانۀ خویش را تعریف و ارایه دهد. در چنین احوالی، نقش فعال جامعۀ مدنی در هماهنگی با رسانه ها، برای راه اندازی آگاهی عامه از تعلیمات مدنی، خیلی مهم به نظر میرسد.
نقش جامعۀ مدنی در برنامه های پراگنده یی، که نامزدهای ریاست جمهوری ارایه میدارند، خیلی کمرنگ به نظر میرسد. این در حالیست، که جامعۀ مدنی، یکی از مهمترین بازیگران نظام سیاسی بر بنیاد دموکراسی به شمار میرود. این اصل بیانگر آنست که اکثریت نامزدها، نقش جامعۀ مدنی را درست نمی شناسند. کم بها دادن به نقش جامعۀ مدنی و نبود آگاهی عامه پیرامون انتخابات باعث میگردد، که دموکراسی به یک پدیدۀ بیگانه و وارد شده از بیرون برای افغانستان تعبیر شود و یکبار دیگر فرصت برای دموکراسی در افغانستان تلف گردد.