دموکراسی و حقوق بشر

نویسنده: کوهکن

رابطۀ دموکراسی با حقوق بشر همانند رابطۀ تن با روح آدمی است. دموکراسی تن است و حقوق بشر روح آن. دموکراسی نهاد مدرن است؛ ساختاریست برای تقسیم و مهار قدرت. حقوق بشر جمعی از ارزشهای انسانی در دنیای مدرن است، که در درون رژیمهای دموکراتیک جریان می یابد. دموکراسی شیوه یی است برای حکومت کردن و حقوق بشر ارزشیست برای زندگی کردن با شیوۀ دموکراتیک. حقوق بشر مانند روح در دموکراسی جریان می یابد و به آن زندگی می بخشد. دموکراسی بدون حقوق بشر تن بی روح است. حقوق بشر در زمینۀ دموکراتیک شکل می گیرد و به مرور زمان، زمینۀ خویش را نیز تقویه می نماید.

اگر دموکراسی را به عنوان روش و حقوق بشر را به عنوان ارزش بپذیریم، تشبیه رابطۀ دموکراسی و حقوق بشر به رابطۀ تن و روح آدمی، بهترین تشبیه خواهد بود. با دانستن رابطۀ تن و روح آدمی، به ظرافتها و باریکیهای رابطۀ دموکراسی و حقوق بشر نیز، می توان بهتر پی برد.

فلاسفۀ اسلامی به این باورند، که روح آدمی در بستر تن پرورده می شود. تن، زمینه و بستریست برای جاگرفتن و پرورده شدن روح. زمانی که نطفه بسته می شود و تن آدمی به صورت ابتدایی، در بطن مادر، شکل می گیرد، روح در آن جا می گیرد. در اینجا، روح همانند تن، در ابتدایی ترین مراحل قرار دارد. چنین نیست که روح قبل از ورود به تن به کمال رسیده باشد و یا مدارجی از کمال را طی کرده باشد. روح، همانند تن، کمال پذیر است و زمانی که طفل از مادر زاده می شود، روح وی مانند تنش، طفل است. روح در بستر تن و با سیر در جریان زندگی، با هم آهنگی کامل با تن، رشد می کند.

قصۀ دموکراسی و حقوق بشر، عین قصۀ روح و تن آدمی است. دموکراسی تن است و حقوق بشر روح آن. حقوق بشر به رژیمی (حداقل، نه در حد ایده آل) دموکراتیک نیاز دارد و دموکراسی به عنوان سیستم بهتر حکومتداری، برای بقای خویش، نیازمند حقوق بشر است.

دموکراسی، به صورت عینی و فزیکی، فرصتها و امکاناتی را در جامعه به میان می آورد؛ تا با استفاده از آنها ارزشهای حقوق بشری بتوانند در جامعه جا بیافتند. دموکراسی، ارزشهای حقوق بشری را، از طریق قوانینی که توسط مردم و یا نمایندگان شان تصویب می شوند، تضمین می نماید. ضمانتهای قانونی برای ارزشهای حقوق بشری، سبب می شود تا این ارزشها در جامعه نهادینه شده و بر کسانی که این ارزشها را زیر پا می گذارند مجازات سنگین اعمال شود. دموکراسی، آزادی، برابری و جستجوی خوشبختی را به عنوان مهمترین ارزشهای حقوق بشری توسط قوانین ملی تضمین می کند.

آزادی دارای شاخه های متعددی است: آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادیهای فردی و …، که هرکدام آنها در قوانین مربوطه درج گردیده و به عنوان ارزشهای حقوق بشری در جامعه جا می افتند.

همچنین برابری همه شهروندان در مقابل قوانین، یکی از ارزشهای حقوق بشری است، که در رژیمهای دموکراتیک توسط قانون تضمین شده و در جامعه نهادینه می گردد.

جستجوی خوشبختی، اساسی ترین حق انسانها و مهمترین ارزشیست که تنها در رژیمهای دموکراتیک زمینه می یابد؛ چه، رژیمهای غیردموکراتیک، باوری به خوشبختی انسانها ندارند و یا هم با زور و جبر مردم را ظاهراً به سوی خوشبختی (که در حقیقت چنین چیزی ممکن نیست) رهنمون می شوند. رژیمهای غیردموکراتیک در هر حالی مرتکب اشتباهات مهمی می شوند؛ تعریف خوشبختی حق مردم است و به دست آوردن بیشترین حد سعادت و خوشبختی نیز تنها با توان و نیروی مردم ممکن است. رژیمهای غیردموکراتیک این توان را ندارد. در حالی که دموکراسی، با بیطرفی کامل، همه زمینه ها و فرصتهای ممکن را برای مردم به میان می آورد، تا با استفاده از آنها به خوشبختی و سعادت خویش دست بیابند.

همان طوری که ارزشهای حقوق بشری به دموکراسی به عنوان ساختار (تن) نیاز دارد، دموکراسی نیز به حقوق بشر به عنوان ارزش (روح) نیازمند است.

حقوق بشر، جمعی از ارزشهایی است که به باورها و عقاید مردم تبدیل می شود، تا جایی که این ارزشها (آزادیها و حقوق) مردم را از پوچی می رهاند و به زندگی آنها معنا می بخشد. وقتی مردم با حقوق و آزادیهای اساسی و انسانی خویش آشنا شوند، برای بدست آوردن آن در پی ایجاد رژیم دموکراتیکی خواهند شد.

وقتی مردم به آزادی، برابری و جستجوی خوشبختی، به عنوان اساسیترین و مهمترین ارزشهای حقوق بشری خویش، نگاه کنند، بتبع از دموکراسی، به عنوان تنها رژیمی که ضمانتهای قانونی را برای حفاظت از ارزشهای حقوق بشری به میان می آورد، حمایت خواهند نمود.

پس حقوق بشر به دموکراسی زندگی و دوام می بخشد، همان طوری که دموکراسی نهادینه شدن و تأمین حقوق بشر را در جامعه تضمین می نماید.

دیدگاهتان را بنویسید