نویسنده: محمد فهیم نعیمی
زبان، نقشِ بس مهمی را در جوامع انسانی، خصوصاً در جوامعِ دموکراتیک بازی می کند. زبان، یکی از مهمترین وسیله هایی است، که انسانها توانسته اند با آن به بازتولیدِ مفاهیمِ انسانی و دموکراتیک، بپردازند. دموکراسی، به عنوانِ رژیمِ سیاسی مدرن و همه گیر، تنها از طریقِ گفتگو و از برکتِ زبان شکل گرفته است. زبانِ گفتگویی را می توان مادرِ دموکراسی نامید.
دموکراسی گفتگویی، تنها در صورتِ وجودِ گفتگوی عمومی و در بسترِ مناسب برای گفتگو، ایجاد می شود. با توجه به ظرفیتهای زبانی در راه اندازی گفتگو، به سادگی می توان به نقشِ زبان در دموکراسی پی برد. انسانهای سراسرِ جهان، تنها از طریقِ زبان می توانند مفاهیم و اطلاعاتِ سیاسی و فرهنگی را به صورتِ دقیق و صریح، به همدیگر منتقل نمایند. به هر اندازه یی که ظرفیتِ علمی و فرهنگی زبان بیشتر باشد، به همان اندازه، امکانِ گفتگو و تبادلِ نظرِ علمی ـ فرهنگی، پیرامونِ مفاهیمِ دموکراتیک بیشتر خواهد بود. اهمیتِ زبانِ با ظرفیتِ بلندِ علمی و فرهنگی را در شکلگیری و نهادینه شدن دموکراسی، به هیچ وجه نمی توان نادیده گرفت.
شکلگیری دموکراسی در هر جامعه، متناسب با تلاشهایی است که برای ظرفیت سازی در زبانِ همان جامعه صورت می گیرد. زبانِ هر جامعه آیینۀ فرهنگِ همان جامعه است؛ برای شکلگیری ارزشهای فرهنگی دموکراسی، باید زبان را توانمند ساخت. از جانبی هم برای رشدِ زبان، هر جامعه یی نیازمندِ بستری است که در آن تساهل، به عنوانِ ارزشِ مهمِ انسانی، به رسمیت شناخته شود. اگر یک گامِ دیگر فراتر بگذاریم، باید بپذیریم که زبان نه تنها به تساهل نیازمند است، بلکه مؤلد آن نیز است. زبانِ گفتگویی، تنها در بسترِ فرهنگی جامعۀ می تواند رشد نماید و باعثِ شکلگیری ارزشها و ساختارهای دموکراتیک گردد، که در آن حدِ اقلِ تساهل، موجود باشد. در هر جامعه یی، نبودِ حدِ اقلِ تساهل، به معنای نبودِ زمینه برای گفتگو است. نبودِ گفتگو و سازوکارهای گفتگویی، جامعه را از دسترسی به زبانِ با ظرفیتِ بلند، تساهل و دموکراسی محروم می سازد.
برای بلند بردنِ ظرفیتِ زبان، راهکارهای فراوانی وجود دارد. از تحقیق و پژوهش گرفته تا تألیف و ترجمۀ کتاب و راه اندازی گفتگوهای گوناگون در رسانه ها و… همه، راههایی اند برای ایجادِ ادبیات در زمینه های مختلفِ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی.
برای رسیدن به دموکراسی و ارزشهای دنیای مدرن، باید نخست ادبیاتِ آن را در جامعه شکل داد. تا زمانی که در جامعه یی، ادبیاتِ مدرن، بخصوص ادبیاتِ دموکراسی ایجاد نگردد، دستیابی به دموکراسی تقریباً ناممکن است. از جانبی هم، پروژه های ظرفیت پروری زبان، زمانی در جامعه مؤفقانه عملی خواهد شد، که تعصباتِ زبانی در جامعه به حدِ اقلِ ممکن رسیده باشد. تعصباتِ زبانی، اشکالِ گوناگونی دارد؛ بعضی از این تعصبات ناشی می شود از علاقۀ بیش از حد به زبانِ خاص و یا قومی که زبان بدان تعلق دارد. این احساس، بعضاً تبدیل به برتری خواهیهای افراطی می گردد. این گونه تعصبِ زبانی به نفعِ هیچکسی نیست؛ خصوصاً به نفعِ آنانی که زبان بدانها تعلق دارد. بعضاً تعصبِ زبانی از نادانی و تحجرِ بیش از حد ناشی می شود، که در این صورت نیز، با اتکا بر مباحثِ کاملاً غیرِعلمی، جلوِ رشدِ زبان گرفته می شود. هرنوع تعصبِ زبانی به معنای نپذیرفتنِ ارزشِ تساهل است، که با آن نه تنها جلوِ ظرفیت پروری زبان گرفته می شود، بلکه زمینه های شکلگیری دموکراسی و ارزشهای دنیای مدرن نیز نابود ساخته می شود.
افغانستان، کشورِ قومیتها و زبانهای متعددیست. در حالِ حاضر، بیشتر از سی زبان، در گوشه و کنارِ افغانستان، موردِ استفاده قرار می گیرند. در میانِ زبانهای مختلف، مطابقِ مُفادِ قانونِ اساسی کشور، زبانهای پشتو و فارسی دری، زبانهای رسمی به شمار می روند. اگر چه در مناطقِ مختلفِ افغانستان، زبانهای متفاوتی به کار گرفته می شوند، امّا مردمِ افغانستان، بیشترینه، با زبانهای فارسی دری و پشتو صحبت می نمایند.
برای مؤفقیتِ پروسۀ دموکراتیزاسیون در افغانستان، باید به ظرفیت سازی میانِ زبانهای افغانستان، خصوصاً به ظرفیت سازیِ دو زبانِ رسمی، پرداخت. زبانهای پشتو و فارسی دری، مهمترین بخشِ ادبیاتِ معاصرِ افغانستان را در خود دارند. همپذیری در میانِ مردمِ افغانستان، آنانی که با زبانهای مختلف صحبت می کنند، یقیناً امکانِ ظرفیت سازی زبانهای افغانستان را بیشتر ساخته و پروسۀ دموکراتیزاسیون را تسریع می نماید.
هر یک از زبانهای رسمی افغانستان، باید فرصتِ ظرفیت پروری را به دست آورند. هر نوع سد شدن در راه رشدِ زبانهای افغانستان، تلاش برای جلوگیری از رفتنِ افغانستان به سوی دموکراسی است. مردمِ افغانستان حق دارند تا نه تنها به زبانهای خود صحبت نمایند، بلکه از تمامِ زمینه های موجود، برای رشد و توسعه، زبان و ادبیاتِ خود را استفاده کنند. در صورتی که مردمِ افغانستان و دانشمندان و اُدبای زبانهای مختلف، به دموکراسی باور داشته باشند، نباید مسایلِ مربوط به زبان را به یک مسألۀ سیاسی تبدیل کنند. بلکه باید آن را در حوزۀ عمومی، به عنوانِ یکی از مسایلِ عمومی، موردِ گفتگو قرار بدهند. برده باری و تساهل در مباحثِ مربوط به زبان، از شرطهای اساسیِ پرداختن به چنین مباحث می باشد.