زبان و دموکراسی

نویسنده: کوهکن

ابتدایی ترین عنصرِ دموکراسی فرد است و ابتدایی ترین زمینۀ فرهنگی دموکراسی، شخصیتِ افراد است. دموکراسی در روابط میانِِ افرادِ دموکرات تبلور می یابد و افراد، معمولاً، از طریقِ زبان با همدیگر ارتباط برقرار می کنند. پس زبانِ گفتگویی بسترِ ارتباطیی است، که دموکراسی در آن تبلور می یابد. رشدِ زبان در بسترِ گفتمانی، زبان را از ظرفیتِ لازم برای شکل دادنِ فرهنگِ دموکراتیک، برخوردار می سازد. فرهنگِ دموکراتیک در فضای آزاد و گفتگویی شکل می گیرد و زبان نقشِ اساسی را در این زمینه بازی می کند. رابطۀ تنگاتنگی میانِ زبان (به عنوانِ وسیلۀ افهام و تفهیم و برقراری ارتباط میانِ شهروندان) و دموکراسی وجود دارد. زبانِ گفتگویی توانِ ایجادِ فضای لازم برای دموکراسی را داراست.

برای شکلگیری زبان گفتگویی، به آزادی بیان به عنوان اصل اساسی ضرورت است. تا زمانی که آزادی بیان وجود نداشته باشد، گفتگو وجود نخواهد داشت و در آن صورت، تبعاً، زبان حاوی ارزشهای دموکراتیک نخواهد بود، بل ارزشهای استبدادی را با خود حمل خواهد کرد؛ زیرا، در صورتِ نبودِ گفتگو، زبان، به عنوانِ وسیلۀ ارتباطِ یکجانبه، با ویژگی سلطه جویی و با پشتوانۀ قدرت، شکل خواهد گرفت. در رژیمهای استبدادی، معمولاً، زبان، مونولوگ (یکجانبه) اند؛ زیرا در نظامهای استبدادی، آن که قدرت دارد، می گوید و هیچ نیاز و علاقه یی به شنیدن ندارد. اتباعِ رژیمهای استبدادی، همیشه انتظارِ شنیدنِ خبرهای جدیدی را می کشند و همیشه منتظرند تا بدانند اقتدار، چه تصمیمِ جدیدی می گیرد. اتباع نمی توانند وارد گفتگوی مؤثر با اقتدار شوند.

گفتگو و زبانِ گفتگویی در دموکراسیها، زمینه را برای به بحث کشیدنِ اقتدار، اندیشه ها و همۀ چیزهایی که ممکن است جامۀ تقدس بپوشند و برتر از نقد قرار بگیرند، مساعد می سازد. پس، زبان گفتگویی بستری برای نقد پدیده های اجتماعی است. نقد، با چهره های گوناگون، در بسترِ زبانِ گفتگویی ظاهر می شود. زبانِ، در صورتِ وجودِ گفتگو و سازوکارهای تأمین کنندۀ آن، بسترِ مناسبی را برای نقد مساعد می سازد. نقد، به عنوانِ محصولِ مستقیمِ گفتگو در نظامهای دموکراتیک، تنها در اختیارِ گرویدگانِ دموکراسی نیست؛ بلکه مخالفینِ دموکراسی نیز می توانند رویکردِ نقادانه نسبت به ارزشها و ساختارهای دموکراتیک داشته باشند. زبانِ گفتگویی و فضای آزاد گفتگو، در نظامهای دموکراتیک، نقدِ درونی را ممکن می سازند. با نقدِ درونی، ارزشها و ساختارهای دموکراتیک، بازتولید می شوند. یکی از دلایلِ عمدۀ حضور و گسترشِ دوامدارِ دموکراسی در سراسرِ جهان، پالایشِ ارزشها و ساختارهای دموکراسی، از طریقِ نقدِ درونی است.

ویژگی دیگرِ گفتگو، انتقالِ اطلاعات میانِ گویندگان است؛ کسانی که با هم گفتگو می کنند، معمولاً، دارای اطلاعاتی اند، که آن را، از طریقِ گفتگو، در اختیارِ طرفِ مقابلِ خویش قرار می دهند. زبانِ گفتگویی، در نظامهای دموکراتیک، از طریقِ ساختارِ گفتگو، جریان اطلاعات را در جامعه ممکن می سازد. در دموکراسی، معمولاً، گفتگو میانِ شهروندان، شهروندان و جامعۀ مدنی، جامعۀ مدنی و دولت و… موجود می باشد، که در بسترِ این گفتگو، اطلاعاتِ گوناگون و با ارزشی میانِ طرفین رد و بدل می شود. جریانِ بی بندشِ اطلاعات در دموکراسیها، نتیجۀ وجودِ زبانِ گفتگویی و سازوکارهای گفتگو است، که سبب می شود جامعه، به تعادلِ لازم رسیده و امکانِ حلِ بحرانهای گوناگون را در خود بیابد. جریانِ اطلاعات میانِ دولت و شهروندان، نظام را از نابودی نجات می دهد. در نظامهای استبدادی، به سببِ نبودِ سازوکارهای گفتگو و عدمِ رشدِ زبانِ گفتگویی، معمولاً، اطلاعات از مردم به دولت و از دولت به مردم انتقال نمی یابد، که در نتیجه، میانِ مردم و دولت، فاصله ایجاد شده و سببِ نابودی دولت توسط انقلاباتِ مردمی می گردد.

افغانستان، با تجربه های مستمرِ نظامهای استبدادی، در جریانِ تأریخ، فاقدِ زبانِ گفتگویی و سازوکارهای گفتگو بوده است. حتا با وجودی که امروز تلاشهای فراوان در راستای دموکراتیزاسیونِ افغانستان صورت می گیرد، فقدانِ زبانِ گفتگویی و سازوکارهای گفتگو، کاملاً محسوس است. فرهنگِ استبدادی، تا حدی در افغانستان جا افتاده و نهادینه شده است. در حالِ حاضر، حتا در خانواده های افغان نیز، نمی توان شاهدِ حضورِ گفتگو و زبانِ گفتگویی بود. فرهنگِ استبدادی، مردسالاری و جزم اندیشی دینی دست به دست هم داده، خانواده ها و جامعۀ افغانی را فاقدِ زبانِ گفتگویی ساخته است.

نبودِ سازوکارهای گفتگو و نبودِ زبانِ گفتگویی به عنوانِ جانمایۀ دموکراسی در افغانستان، بیانگرِ نبودِ ارتباطاتِ سالم و مؤثر، میانِ شهروندان و دولت افغانستان است.

دیدگاهتان را بنویسید