خالده خرسند
در چند سالِ اخیر، تلاشها برای ایجادِ جامعۀ مدنی و توضیحِ ابعادِ گفتمانهای حقوق بشری در کشور، گسترش یافته است. بسیاری از خبرگان و کارشناسانِ شایستۀ کشور، چه در داخل و چه در خارج از افغانستان، کوشیده اند تا با گفته ها و نوشته های خویش، سطحِ آگاهیِ مردم را نسبت به این مفاهیم بالا ببرند. از سوی دیگر، کارکردهای تعدادی از انجمنها و نهادهای مدنی، در شرح و بسطِ این گونه مفاهیم، تأثیراتِ قابلِ ملاحظه یی داشته است. با آن هم، کشورِ جنگزده، فقیر و سنتیِ مانندِ افغانستان، امروزه بیش از پیش، به شناختِ جهانِ مدرن و مفاهیمِ انسانیِ آن نیاز دارد.
تأریخِ معاصرِ افغانستان، در رویارویی با تمدن و فرهنگِ غرب رقم خورده است و کسانی که تلاش کرده اند تا با نگاه «غرب ستیزانه» یا «غرب گرایانه»، سرنوشتِ این رویارویی را رقم بزنند، هرکدام به نوعی، دچارِ افراط و تفریط شده اند و بر بن بستهای تأریخیِ این کشور، بن بستِ دیگری افزوده اند.
بدین گونه، حس می شود که عمده ترین چالش فراروی رویکردهای جامعۀ مدنی و گفتمانهای حقوقِ بشر، نسبت دادنِ افراطیِ این پدیده ها به جامعۀ غربی و غیرِ مؤثر پنداشتنِ هرکدام برای جوامعی چون افغانستان است.
شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوقِ بشر، پیوسته در تلاش است تا در موردِ مفاهیم جامعۀ مدنی و گفتمانهای حقوقِ بشری، رویکرد های ارزشی داشته باشد.
در این راستا، شبکه، به دنبالۀ گامهای پیشینِ خویش، اینبار به جدی ترین چالشِ فراروی جامعۀ مدنی، یعنی گفتمانِ حقوقِ زن، پرداخته و با ترتیبِ دستنامه یی در این مورد، تصویرِ دقیقی از این مفاهیم ارایه داده است. دستنامۀ گفتمانِ حقِ زن در افغانستان، یک مجموعۀ انتقادی بوده و تناقض میانِ تفسیرهای عمده در موردِ گفتمانِ حقِ زن را مطرح کرده است.
دستنامۀ گفتمانِ حقِ زن در افغانستان، در گامِ نخست، در قالبِ برنامۀ یک هفته یی، به تأریخ ۲۴ می ۲۰۰۸ میلادی، در دفترِ مرکزِ هم آهنگیِ غربِ شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوقِ بشر، به مباحثه گذاشته شد. در این برنامه، آموزگارانِ حقوقِ بشر و علاقمنانِ مباحثِ جامعۀ مدنی، که از نهادهای جامعۀ مدنیِ موجود در ولایاتِ هرات، فراه، بادغیس و غور نمایندگی می کنند، اشتراک کرده بودند.
در این برنامه، به مسایلِ زیر، به گونۀ اساسی پرداخته شد:
ـ عاملِ «جنسِ دوم» شدنِ زن در تأریخ و فرهنگ، بر می گردد به تقسیمِ نابرابرِ کار در جوامعِ بدوی و اولیۀ انسانی؛ که در تأریخ ادامه پبدا کرد و در پیوند خوردن با محیط، در بنیادی ترین جنبه هایش، رنگِ ایدیولوژیک را به خود گرفت؛
ـ جایگاه زنان در فرهنگ مردم، ریشه در تفسیر و تأویلِ بنیادگرایانه از دین دارد، که بر آن رنگِ سنت نیز زده شده است و از این منظر جامعۀ ما، در برخورد با حقوقِ زنان، جامعۀ سنتی پنداشته می شود؛
ـ گذر از جامعۀ سنتی به جامعۀ مدرن، چالشهای نظری و اجتماعیِ مربوط به جایگاه دین را با خود دارد. این از جملۀ نقاطِ حساس در مباحثِ گفتمانِ حقِ زن در برنامۀ هرات بود؛
وجودِ برداشتهای بنیادگرایانه از دین در پیوند با حقوقِ زنان، ضرورتِ تبیینِ مفاهیمِ مدرنِ دینی در پیوند با حقوقِ زنان و برنامه های روشنگرانه را به خوبی می رساند؛
ـ با توجه به این که در غربِ افغانستان، به ویژه در شهرِ هرات، گفتمانِ حقِ زن در مدارِ بحثهای روشنفکرانه قرار گرفته و کسانی هستند که با دیدِ باز و همه سونگر، در فهم و تفهیمِ درست و دقیقِ حقِ زن تلاش می کنند، برنامه هایی چون گفتمانِ حقِ زن، در ظرفیت سازیِ نهادها و آموزگارانِ حقوقِ بشر، مؤثر بوده و در ایجادِ ارتباطِ ژرف میانِ نهادهای مدنی در حوزۀ غرب، نقشِ قابلِ ملاحظه خواهد داشت.
ـ این برنامه، مباحثِ عمیقِ حاشیه یی، چون باورها به ارزشهای دینی را دامن زد و اشتراک کننده ها هر کدام، در حوزۀ تخصصِ شان، به بحث در این رابطه پرداختند، به گونۀ مثال: یکی از روشنفکرانِ جوانِ دینی، با دلایل و ژرفنگری، اشاره به جعلِ احادیثی داشت، که بعد از وفاتِ پیامبر و خلفای راشیدین، به خاطرِ ملاحظاتِ سیاسی و به نفعِ مردان صورت گرفته است.
اشتراک کننده ها، طرحِ این گفتمان را مفید و کارکردِ آن را دقیق ارزیابی کرده، آن را قابلِ تعمیم بر لایه های مختلفِ اجتماعی دانستند.
آنان برگزاریِ این چنین برنامه ها را برای درک و فهم جامع و عمیقِ چالشهای اجتماعی و فرهنگی و در راه رسیدن به جامعۀ مترقی مفید دانسته، خواستارِ برگزاریِ برنامه های بیشتری از این دست شدند.
راه اندازیِ این برنامه و قدرتِ پذیرشِ عقایدِ مختلف نشان داد که حوزۀ غرب، به ویژه هرات، بسترِ خوبی برای راه اندازیِ این گونه مباحثِ بنیادین است.
به امید پیروزیِ خرد و شکیبایی