گفت و شنوی با آذریون متین
هم آهنگ کنندۀ برنامه های مرکزِ بین المللیِ عدالتِ انتقالی در افغانستان
گل بشره احمدزی
پرسش: شما مدتِ زیادی را در زمینه های مختلفِ حقوقِ بشر کار کردید. چنین تصور می شود که حقوقِ بشر، کلیاتِ رابطه های انسانها در زیرِ چترِ آسمانِ کبود باشد. حالا که شما در نهادِ بین المللیِ حقوقِ بشر مشغول استید، و پیش از این در نهادِ ملیِ حقوقِ بشر کار می کردید، حقوق بشر را واقعأ یک پدیدۀ جهانشمول می بینید؟
پاسخ: همین اکنون که پاسخِ این پرسش را می نویسم، در شهرِ نیویورکِ ایالاتِ متحدۀ امریکا، در یک هوتلِ دور از شهر استم. در این هوتل تمامِ همکارانِ ما، که بیشتر از صد نفر می شوند، از کشورهای مختلف گردِهم آمده اند. اینجا انسانهای با پیشزمینه های کاری مختلف، زبان، رنگ، نژاد، مذهب و منطقه های مختلف، زیرِ یک چترِ مشترک گردِهم آمده اند تا با گفت و شنود در پیوند با حقوقِ بشر، همان جهانشمول بودنِ حقوقِ بشر را تمرین کنند. زمانی که من رنگِ مشترکی را که پیشِ این همه چند رنگیهای مان وجود دارد، مشاهده می کنم، باورم به جهانشمول بودنِ حقوقِ بشر بیشتر می شود.
پرسش: از درسها و تجاربِ کاری با شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوقِ بشر بگویید و از این که چرا نهادِ عدالتِ انتقالی را برگزیدید، قصه کنید.
پاسخ: من پیش از این که شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوقِ بشر، به گونۀ رسمی به کارِ خویش آغاز کند، برای آن کار می کردم. سپس، در سالِ ۲۰۰۴ میلادی، به عنوانِ هم آهنگ کنندۀ برنامه های شبکه در افغانستان، برگزیده شدم و تا سالِ ۲۰۰۸، در همان سمت کار کردم.
تجربۀ من با شبکه، چه رسمی و چه شخصی، فراموش ناشدنی است. می توانم با صراحت بگویم که شبکه، منبعِ غنی از دانش و تمرینِ حقوقِ بشری است. من در آنجا فقط دانشِ حقوقِ بشری را کسب نکردم؛ بلکه تمرینِ حقوقِ بشر را نیز آموختم. من همانجا دانستم که برای تأمینِ حقوقِ دیگران، نه تنها باید حقوقِ خود را شناخت، که باید آن را تمرین نیز کرد. پس، نه تنها شخصیتِ کاریِ من از آنجا آغاز شد و در همانجا رشد کرد، که کار در شبکه، روی زندگیِ شخصیم نیز تأثیرِ مثبتی داشت. همکارانم، انسانهای مهربان، صمیمی و واقعاً همکار بودند و استند. در حقیقت، همان همکارانِ خوب بودند، که فضای شبکه را، فضای آموزنده و سازنده ساخته اند.
امّا چرا نهادِ عدالتِ انتقالی را برگزیدم؟
دورنمای شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوقِ بشر، رسیدن به جامعۀ استوار بر دموکراسی و حاکمیتِ قانون است. این دورنما، دورنمای زندگیِ شخصیِ من، به عنونِ یک شهروندِ افغانستان نیز است. من همیشه در هر جا، می خواهم کاری کنم که همین دورنما را تقویت کند. برای تقویتِ این دورنما، به ویژه در جامعۀ در حالِ گذار و یا در جامعۀ جنگ زده یی که پس از مدتِ کوتاه گذار، دوباره دارد جنگ را تجربه می کند، یکی از عمده ترین راهها، کار در زمینۀ عدالتِ انتقالی است. من با شبکه چهار سال بودم و دموکراسی نیز همین را ایجاب می کرد، که شخصِ دیگری از بین همکارانم، تجربۀ هم آهنگیِ همچو یک نهاد را کسب کند؛ بناءً، من با همکاری نزدیکِ اعضای دبیرخانه و هیئتِ مدیرۀ شبکه، این تصمیم را گرفتم.
تطبیقِ عدالتِ انتقالی می تواند از یک سو، با ظرفیت پروری و انکشافِ جامعۀ مدنی و رسانه ها، جنبشِ حقوقِ بشری را تقویت کند و از سوی دیگر، با سهمِ فعال در پروسۀ دولت سازی، زمینۀ تقویتِ حاکمیتِ قانون را فراهم سازد.
پرسش: امسال از روزِ جهانیِ حقوقِ بشر، در سطحِ جهان و به گونۀ گستره، تجلیل به عمل می آید. وقتی می گوییم حقوقِ بشر، پیش ازهمه، چه در ذهنِ شما تداعی می گردد؟
پاسخ: به سخنِ کوتاه، فقط «انسانیت» در ذهنم تداعی می گردد. این که همه انسانها، جدا از رنگ و نژاد و زبان و قوم و مذهب و…، از یک کرامت انسانیِ مشترک برخوردارند. همین کرامتِ انسانی است که کلیاتِ رابطه های انسانها را در زیرِ چترِ آسمانِ کبود، شکل می دهد و انسانهای رنگ رنگ را به رنگین کمان تبدیل می کند.
پرسش: مهمترین چالشِ حقوقِ بشر در افغانستان چه است؟ چرا حقوقِ بشر به سادگی مورد سوء استفادۀ سیاسی قرار می گیرد و به یک واقعیتِ عینی جامعۀ ما مبدل نمی گردد؟
پاسخ: مهمترین چالشِ حقوقِ بشر در افغانستان، سوء استفادۀ سیاسی از دین است. متأسفانه در افغانستان، به جای این که از شیوۀ حکومتداری، به عنوانِ ابزاری برای گسترشِ ارزشها استفاده شود، از ارزشها به عنوانِ ابرازی برای حکمروایی استفاده می شود.
پرسش: از شما به عنوانِ یک جوانِ با استعداد، که در مدتِ کوتاه توانستید، موفقیتهای قابلِ توجه شخص و اجتماعی به دست آورید، یاد می شود. برای خواننده های جوان بسیار جالب خواهد بود بدانند این شگفتگی و این توانمندی چگونه قد کشید.
پاسخ: دو علتِ عمده دارد: یکی این که خوشبختانه خانوادۀ ما یک خانوادۀ کثرتگراست. من از کودکی آزادیِ حقِ انتخاب و تمرینِ آنچه را می خواستم داشتم. مادر، پدر، خواهر و برادرانم، برایم نمی گفتند چنین بیاندیش، فقط زمینۀ سالم را برای آموزش و پرورشم مهیا می ساختند. دوم این که تجربۀ کاریِ من با شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر، تجربۀ سرشار از آموزش و پرورش بود. فضای شبکه، شبیه فضای خانوادۀ من بود. فضایی که در آنجا کسی پایین و بالا نبود و هیچ کسی مانعِ رشد دیگری نمی شد. اگر امروز اینجا استم و فردا جای دیگری نیز باشم، همین دو علت را علتِ اساسیِ آن می دانم.
پرسش: در موردِ سلیقه های خود صحبت کنید. این که شما شاعر هستید، همه می دانند. با شعر چگونه زندگی می کنید؟ آخر دنیای ریالیستیکِ حقوقِ بشری و رمانتیسم شعری را چگونه در وجودِ کوچکِ خود گنجانیده اید؟
پاسخ: می خورد صد بارِ دیگر میوۀ ممـنوع را
کی! کجا! این عاشق دیوانه آدم می شود
(سمیع حامد)
من برای پیوند برقرار کردن با دیگران به ریالیستیک بودن نیازمندم؛ امّا برای پیوند برقرار کردن با خود، فکر می کنم، فراتر از آن باید بروم.
پرسش: ازدواج کرده اید؟ زندگی شخصی شما چگونه است. ماندیلا می گفت حقوقِ بشر از چای صبح آغاز می شود. حقوقِ بشرِ شما از کی شروع می شود؟
پاسخ: نامزاد استم. زندگیِ سرشار از عشق و صمیمیت و دوستی دارم. در پیوند با گفتۀ ماندیلا و این که حقوقِ بشرِ من از کی آغاز می شود، یک قصۀ کوتاه برای تان می کنم. من از پختنِ غذا لذت می برم و رختهایم را نیز خودم می شویم. زمانی که مادرم با من باشد، همۀ این کارها را او انجام می دهد. روزی در حضورِ مادرم کسی از من پرسید که چرا غذا پختن و رخت شستن را آموختی؟ گفتم: چون حقِ زن و مرد مساوی است و زمانی که عروسی کردم، باید با خانمم همکار باشم. مادرم به شوخی گفت: مگر من «زن» نیستم که با من همکاری نمی کنی؟ فقط باید حق بین زن و شوهر مساوی باشد، مادر و فرزند نه؟ بناءً، حقوقِ بشرِ من از عروسی آغاز می شود.
با سپاسِ فراوان از آقای آذریونِ متین، که در این گفت و شنودِ مختصر سهم گرفتند.