مسعود حسن زاده خبرنگار
مقولۀ “خشونت علیه زنان” همچون موضوعی مدون وتیوریزه شده، دربافت جامعه شناسی اجتماع افغانی به مراتب جوان تر از مفهوم رسانه است. هرچند رسانه به مفهوم امروزی آن نیز سابقۀ چندان طولانی ندارد. این مقوله( خشونت علیه زنان) تا آبشخوری بسیط برای رسانه های گوناگون در کشور گردد؛فراز وفرود های زیادی را پشت سرگذاشته وازخوان های بیشماری گذر کرده است.
نگفته آشکار است که “خشونت علیه زنان”، همچون یک آسیب اجتماعی محصول نوع خاص مناسبات و قرارداد اجتماعی جامعۀ افغانی، سابقۀ طولانی تر داشته و دردرازنای تاریخ این کشور، هرکجا که مردو زنی بوده است، مناسبات میان آنها براساس فرهنگ مسلط ، با انواع خشونت همراه بوده است. برآیند این مقوله دررسانه های جمعی کشور بااشکال گوناگونی مطرح گردیده است؛ که هرکدام از این شکل ها، استراتژی های خاصی را دنبال کرده اند. دراین مقاله سعی میگردد تا مبحث “خشونت علیه زنان و رسانه ها” در چهارحوزه مورد کنکاش قراربگیرد.
۱- ” خشونت علیه زنان”؛ راهبرد، سفارش یا حربه؛
۲- نوعیت اجرای مبحث “خشونت علیه زنان” در رسانه ها؛
۳- مخاطب شناسی رسانه در رابطه با مقولۀ “خشونت علیه زنان”؛
۴- تاثیرات رسانه ها برمقولۀ “خشونت علیه زنان”.
۱- “خشونت علیه زنان”؛ راهبرد، سفارش یا حربه
به طور مجموع سه دسته رسانه در افغانستان، برای مخاطبین برنامه نشر می کنند: ( الف) رسانه های دولتی، (ب) رسانه های خصوصی، (ج) رسانه های بین المللی.
هردسته از این رسانه ها چه چاپی، چه شنیداری و چه دیداری، مقولۀ خشونت عیه زنان را در زیر مجموعه مسایل اجتماعی قرارداده واقدام به برنامه سازی پیرامون آن می نمایند. نگاه هریک از این رسانه ها به مقوله “خشونت علیه زنان” متفاوت می باشد. این نوع نگاه خاص هررسانه پیرامون این موضوع در بدو امر بسته گی به منابع تمویلی آن رسانه دارد. ودر قدم دوم استراتژی کلی آن رسانه نیز تعریفی دگرگونه از این مقوله را به دست می دهد.
دستۀ اول، رسانه های دولتی و در پاره یی از موارد رسانه های بین المللی می باشند که به مقولۀ “خشونت علیه زنان” همچون یک استراتژی وبرنامۀ مدون برای سیستم سازی می نگرند. رسانه های دولتی با پخش ونشر مکرر اطلاعات زنجیره یی در قالب برنامۀ کمپاین گونۀ “خشونت علیه زنان” در حقیقت به تقویت استراتژی بزرگ دولت مبتنی بر شعار تحقق ارزش های دمکراسی در سطح ، کمک می کنند. ساختار برنامه های رسانه های دولتی در این زمینه به گونه ایست که با طرح مبناها و بنیاد های”خشونت علیه زنان” در لفافه و بدون به نقد کشاندن بخش هایی از فرهنگ مسلط، که عامل وزمینه ساز بوجود آمدن خشونت علیه زنان می گردد؛ تلاش می نمایند تا بوسیلۀ تبلیغ مکرر تک گزاره های کوتاه با محتوای ممنوعیت خشونت علیه زنان، قباحت این عمل را در اذهان مخاطبین نهادینه کند. بعضی مواقع تعدادی از رسانه های بین المللی شریک در این استراتژی بزرگ سیستم سازی در افغانستان نیز با این نوع نگرش همراه می گردند. هرچند بدیهیست که این رسانه ها با شیوه های بازتر وجدید تر به طرح این مسئه مبا درت می کنند.
برای رسانه های خصوصی اما مقولۀ “خشونت علیه زنان” در دو حوزه مطرح می گردد. دسته اول این رسانه ها بیشتر نگاه تجاری و اقتصادی به این مقوله دارند. سازنده گان آن استراتژی بزرگ سیستم سازی درافغانستان،همه ساله مبالغ هنگفتی را درقالب پروژه ها ی انکشاف جامعۀ مدنی و… در اختیار رسانه هایی قرار می دهند که بخشی از ساعات ویا امکانات نشراتی خودرا به این موضوع اختصاص دهند. نوعیت برنامه های نشر شده در این زمینه، با سفارشات تمویل کننده گان آن تطابق داده می شود؛ اما رسانۀ خصوصی که مبادرت به نشر این برنامه ها می نماید همواره هویت تجاری و معامله گرایانۀ خود را خارج از ساختار خاص مبتنی بر سفارش تمویل کننده حفظ کرده وبا تغییر تمویل کننده، حتا متناقض با آنچه که پیش از آن نشر کرده است ،اقدام به ساخت برنامه در این زمینه می نماید.
دستۀ دوم، رسانه های خصوصی، تریبیون های مربوط به جناح های اپوزوسیون می باشد. رسانه هایی که بیشتر در راستای اهداف جناحی ویا حزبی اپوزوسیون کار می کنند. برای این رسانه ها، مقولاتی همچون “خشونت علیه زنان”، بیشتر به حربه یی برای کوبیدن دولت وجناح های رقیب تبدیل می شود. طی ۷ سال گذشته، جناح هایی که اصطلاحاً به آنها اپوزوسیون گفته شده است، همواره تلاش نموده اند تا با گرایشی انتقادی، دست آورد های دولت وجامعۀ جهانی در زمینۀ محو خشونت علیه زنان در کشور را کمرنگ و بی اهمیت جلوه دهند. تعدادی از جناح های افراطی مخالف سیستم فعلی، حتا در پاره یی از موارد، به نقد و رد فلسفۀ وجودی خود “خشونت علیه زنان” نیز پرداخته اند. برای این نوع رسانه ها مقولاتی از این دست، با توجه به نبود زمینۀ لازم برای تحقق کامل ارزش های دمکراسی، حقوق بشر و حقوق جنسی در افغانستان، حربه های خوبی برای کوبیدن دولت است.
۲- نوعیت اجرای مبحثِ ” خشونت علیه زنان” در رسانه ها
نحوۀ اجرای رسانه ها از مقولۀ “خشونت علیه زنان” بسته گی به عوامل متعددی دارد که به مقدار زیادی به نوع نگاه آن رسانه به این مقوله مربوط می شود. رسانه های دولتی، از آن جا که با محدودیت بیشتر نشراتی همراه می باشند، برای اجرای این مقوله، بیشتر سراغ قالب ها و شیوه های اجرایی می روند تا کمتر به خطرگاه های این مبحث نزدیک شوند. میزگرد های طولانی اما کنترل شده، با اشتراک شخصیت های مورد تایید حکومت برای طرح و بسط استراتژیک مقولۀ “خشونت علیه زنان” وبحث بر سر کلیات تیوریک این مقوله، از گونه های رایج برای اجرای این مقوله در رسانه های دولتی است. این برنامه ها، اکثراً مملو از پیام های بازرگانی اغراق شده برای رکلام فعالیت های دولت در این زمینه می باشد.
رسانه های بین المللی اما سیستماتیک تر به این مقوله می پردازند. که این روش سیستماتیک، متاثر از سیاست های دولتی می باشد که رسانه به آن تعلق دارد. گاهی رسانه های بین المللی نیز از طرح مقولاتی همچون “خشونت علیه زنان” به عنوان یک حربه برای تضعیف جناح های مخالف دولت استفاده می کنند. مواردی نیز به چشم می خورد که رسانه های بین المللیی که برای افغانستان نشرات دارند، از این مقوله برای اعمال فشار سیاسی بر دولت افغانستان سود برده اند. در برنامه های این رسانه ها، از گروه های مخالف دولت، به عنوان عاملین خشونت علیه زنان یاد می شود. که تمام این روش اجراء، در حقیقت برای کمک و تقویت آن استراتژی بزرگ سیستم سازی در افغانستان اعمال می گردد؛ چرا که همین رسانه ها زمانی که برنامه یی را برای مخاطبین بومی آن کشور در این مورد به نشر می رسانند، کاملاً با استراتژی و شیوۀ دیگری این کار را انجام می دهند.
محدودیت در نحوۀ اجرای مقولات مختلف، از بزرگترین مشکلات رسانه های کشور است. در اینجا منظور از نحوۀ اجراء، چگونه گی پیشکش نمودن یک مبحث که شامل نوعیت قالب، چگونه گی اجرای قالب وتمهیدات رسانه یی برای اطلاع رسانی دقیق می باشد، است. هرچند، رسانه های خصوصی تا اندازه یی توانسته اند از این محدودیت عبور کنند؛ اما باز هم به دلیل داشتن نگاه ابزاری به مقولاتی همچون “خشونت علیه زنان”، کمتر دقت لازم را در نحوۀ اجرای این مبحث به خرچ می دهند. رسانه های خصوصی جناح های به اصطلاح اپوزوسیون، بیشتر از روش های تحریک کننده استفاده می کنند و رسانه های خصوصی تجارتی نیز قالب را مطابق با میل و استراتژی نهاد تمویل کننده اجراء می نمایند.
در نتیجه، آنچه از تمام این روند برای مخاطب باقی می ماند، یک مشت اصطلاحات گنگ تعریف نشده، تیوری های غیر قابل هضم و سرگردانی مضاعف در مورد ریشه های اساسی بوجودآورندۀ مقولۀ “خشونت علیه زنان” و نبود یک برنامه وراهکار همه جانبه و دقیق برای مبارزه با این پدیدۀ اجتماعی ست.
۳- مخاطب شناسی رسانه، در رابطه با مقولۀ “خشونت علیه زنان”
مفهوم مخاطب رسانه، همواره در افغانستان با سوء تعبیر مواجه بوده است. تصور اکثررسانه ها در افغانستان، دربعد مخاطب شناسی، تصوری چندگانه و نامطمین است.رسانه ها مخاطب را با اصطلاحات مشابه دیگر همچون مردم، ملت،شنونده گان، بیننده گان و خواننده گان اشتباه می گیرند. نقطۀ عطف این سوء تفاهم، زمانی پررنگ می شود که می بینیم، تمهیدات رسانه های مختلف چاپی، شنیداری و دیداری، شیوه های یک سان وبدیهی را به کار می گیرند. هرچند تمام این رسانه ها تلاش می کنند تا برای گروه های متفاوتی از مخاطبین برنامه های ویژه داشته باشند؛ اما بدلیل فقدان استندرد های علمی در بحث مخاطب شناسی، این تمهیدات به آشفته تر کردن بیشتر وضعیت می پردازد. نمونۀ بارز این آشفته بازار، مسئلۀ پخش موسیقی از طریق رسانه های شنیداری و دیداریست.
هریک از شبکه های رادیویی و تلویزیونی طی ۲۴ ساعت گونه های مختلفی از موسیقی را به نشر می رسانند. بایک بررسی دقیق در مورد نوعیت موسیقی پخش شده، زمان پخش آن وقالب کلی برنامه یی که موسیقی در آن به نشر می رسد؛ آشکارخواهد گردید که تنها چیزی که در این میان سنجیده نشده ومشخص نیست، جایگاه مخاطب است. اکثر رسانه ها چه دولتی و چه غیر دولتی، دنبال مخاطب احتمالی بوده، در مواردی، اندک تمهیداتی را برای فریفتن مردم ازطریق نوازش کردن سطحی ترین ومتحجر ترین سلیقه های آنان برای جلب مخاطبین به کار می گیرند؛ اما کمتر رسانه یی به فکر خلق مخاطبینی تازه و مطابق با هنجارهای امروزین است.
در بُعد مخاطب شناسی مقولۀ “خشونت علیه زنان” نیز با این نقیصه مواجه هستیم. میزگردی که قرار بوده است در ساعت مقرر، طبق برنامه های روتین یک رادیو برای پایین ترین قشری از مخاطبین به نشر برسد، یک باره تبدیل می شود به محل جدال تیوریک،لفظی ولوکس، میان اشتراک کننده گان آن میز. درپاره یی ازمواقع نیز یک برنامۀ اختصاصی برای صحبت پیرامون مقولۀ “خشونت علیه زنان” محل دادن شعارهای سیاسی و صف آرایی گروپ های مختلف می گردد. رسانه های دولتی، خبر های مربوط به این مقوله را بانام اشخاص بانفوذ دولتی آغاز کرده وخبررا بیشتر به نفع شخص با نفوذی که درارتباط با این خبر مطرح می گردد مصادره می نمایند.
۴ – تاثیرات رسانه ها برمقولۀ “خشونت علیه زنان”
با تمام این پراکنده گی ها عجیب نیست که همواره از نقش مؤثر رسانه ها بر پایین آمدن گراف “خشونت علیه زنان” صحبت می شود. در جامعه یی که هیچگاه به مقولاتی از این دست، حتا در حد تبلیغ هم پرداخته نشده است، جامعه یی که سال هاست با این نوع خاص پوشش رسانه یی عادت کرده است، جامعه یی که متقابلاً به خواست برنامه ریزان بزرگ رسانه ها پاسخ مثبت داده و ساعت ها خودرا در امواج نشرات آن بدون هیچگونه اندیشیدنی پیرامون اثرات آن رها می کند، بدیهیست که از کوچکترین اقدام نیز متاثر می گردد؛ اما دروضعیتی که کمتررسانه یی نگاه علمی و رسالتمندانه پیرامون مقولۀ “خشونت علیه زنان” دارد چگونه می شود از تاثیرات مفید رسانه ها بر این مقوله سخن گفت؟
تنها ساحه یی که می شود این تاثیرات مفید را درآن دنبال نمود، آمارهاییست که هرازگاهی، بوسیلۀ سازمان های خارجی نشر می گردد.بخشی از عوامل تغییر در گراف انواع خشونت ها علیه زنان را به کار رسانه ها در زمینۀ محو خشونت نسبت می دهند. گزارشات این نهاد ها نقش رسانه هارا درپایین آمدن گراف خشونت های فامیلی و…موثر اعلام می کنند. ازآن جا که در بسیاری موارد، خود همین نهاد های تهیه کنندۀ این نوع گزارشات ویا تمویل کننده گان آنان نیز دربازی سیاسی افغانستان شریک بوده واستراتژی خاصی را دنبال می کنند، بیشتر این گزارش ها به نیت تقویت همان مبحث کلان سیستم سازی و حمایت از سیستم، تهیه و نشر می گردند وکمتر مستدل استند.
درنهایت، مبنا ها و بنیادهای مسئلۀ خشونت علیه زنان در لفافۀ هزار توی سیاست ها واستراتژی های کلان، پنهان گردیده وتمام این پروژه به یک شوءِ نمایشی مبدل می گردد. شوئی که دربیرون میخواهد این مسئله را تمثیل کند که، دررابطه به مقولۀ “خشونت علیه زنان” در افغانستان کار جدی جریان دارد.اما دردرون، این مقوله، حربۀ سیاسی برای فشار آوردن، جذب دونر و وسیلۀ سازش حکومت مردان با گروه ها و جناح های مخالف سیستم وجریان های بنیادگرای معتقد به اعمال انواع خشونت علیه زنان است.