وضعیت نهادهای مدنی در افغانستان

گفتگو با عبدالودود پدرام، رییس سازمان اجتماعی و فرهنگی ارمغان وحدت
و عضو شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر افغانستان

•  لطفاً به عنوان مقدمه، در مورد وضعیت عمومی نهادهای مدنی و زمینه های کار و فعالیت مؤثر آنها در افغانستان صحبت کنید.

Discuss1-12تشکر از فرصتی که در اختیارم قرار دادید. سخن را از اینجا آغاز کنیم که نهادهای مدنی شاخص و ویژگی جامعۀ مدنی است؛ یعنی نهادهای مدنی در جامعه یی میتواند نقش مؤثر و فعال داشته باشد که ویژگیها و نورمهای مدنی را در خویش داشته باشد. یکی از مهمترین ویژگیهای جامعۀ مدنی عبارت از حاکمیت قانون و احترام به رأی و نظر مردم در تصمیمگیریهای عمومی است. در روشنی حمایت قانون از نقش مردم و احترام به رأی و خواست آنها، زمینه برای فعالیت نهادهای مدنی مساعد می شود؛ یعنی در یک جامعۀ استبدادی و توتالیتر، امکان حضور و بروز جامعۀ مدنی وجود ندارد، زیرا قدرت استبدادی و مطلقه، همه را تابع خواست خود میسازد و تمامی اقشار و دسته های اجتماعی، باید از قدرت برتر حکومت اطاعت کنند.

در واقع، نهادهای مدنی تلاش میکنند تا خواستها و نظریات اقشار و گروههای مختلفِ مردم را در برابر قدرت برترِ حکومت، به گونۀ سازمانیافته، مطرح و پیگیری کنند؛ تا این خواستها و مطالبات، مؤثریت بیشتر پیدا کنند و دولت را وادار به اطاعت از خود بسازند. امّا باید دقت کرد که هرچند جامعۀ مدنی زمینه را برای فعالیتهای مؤثرتر نهادهای مدنی مساعد میسازد، ولی کار و فعالیت پیگیر و مؤثر نهادهای مدنی نیز میتواند بر وضعیت جامعه تأثیر بگذارد و نورمهای مدنی را در جامعه تقویت بیشتر کند. حال، با این توضیح مختصر میتوان گفت که نهادهای مدنی در جامعۀ افغانی، هنوز نتوانسته اند از مؤثریت کافی برخوردار شوند؛ زیرا جامعۀ افغانی هنوز یک جامعۀ بیشتر قبیله یی است و کمتر ظرفیت پذیرش نهادهای مدنی را دارا است.

با این وجود، اگر مسأله را در نسبت با وضعیت جامعۀ افغانی بررسی کنیم، به نظر من نهادهای مدنی در این چند سال اخیر، حداقل در زمینه های خاصی، نقش بسیار خوبی را توانسته اند بازی کنند. مثلاً توانسته اند بر برخی از تصامیم دولت و نهادهای دولتی تأثیر بگذارند و برخی از مسایل تازه را به نفع مردم مطرح کنند و حتا برخی از تصامیمی که به ضرر مردم بوده است، زیر تأثیر فعالیت نهادهای مدنی، لغو شده است. همچنین، نهادهای مدنی، در زمینۀ آگاهیهای عمومی از حقوق اولیۀ مردم نیز نقش برجسته یی را بازی کرده اند.

•  با این وجود، مهمترین نواقص و ضعفهای نهادهای مدنی افغانستان را در چه چیزی می بینید؟

به نظر من، همانگونه که در بالا گفتم، مدنی نبودن جامعۀ ما، مهمترین مشکلی است، که دست و پای نهادهای مدنی را بسته است. امّا اگر به خود نهادهای مدنی توجه کنیم، به نظر من، مهمترین ضعف نهادهای مدنی افغانستان این باشد که این نهادها، کمتر از خصوصیت و ویژگی سازمانی برخوردار اند. یعنی، فعالیتهای اکثر از آنها، متکی بر الگوهای فعالیت گروههای قبیله یی اند: متمرکز، غیر روشمند و متأثر از گرایشهای قبیله یی. تعداد از نهادهای مدنی افغانستان، در محور خواست یک نفر رییس میچرخند، که در واقع میتوان او را صاحب و مالک همان نهاد دانست. مقامهایی مانند مؤسس و بنیانگذار نیز در آنها اهمیت دارد. جایگاه اداری و رسمی افراد برای اجرای نقشها، زیاد مشخص نیست، یا موقعیت اداری، کمتر رعایت میشود و بدتر از همه، نهادها در چارچوب گرایشهای سمتی، قومی، مذهبی، قبیله یی و منطقه یی محصور و محدود اند.

مشکل مهم دیگر نهادهای مدنی، خصوصیت و ویژگی انجویی آنهاست؛ یعنی نهادهای مدنی، هرچند با ادعای کارهای اجتماعی شکل میگیرند، ولی بسیار متأثر از پروژه های انجویی و کمکهای مالی نهادهای بزرگتر میباشند و به اصطلاح کار شان بیشتر متأثر از گرایشها و خواستهای تمویل کنندگان یا «فند دهندگان» هستند.

مسایلی را که در بالا مطرح کردم، به هیچ وجه عمومیت ندارند و نمیتوانیم در مورد تمامی نهادهای مدنی کشور، یک چنین قضاوتی داشته باشیم؛ یعنی در میان نهادهای مدنی کشور، نهادهایی نیز استند که دارای ستراتیژیهای کارا و ساختارهای دموکراتیک اند. اینان نهادهای شفاف و حسابده اند و بسیار ارزشی کار میکنند.

•  با تکیه بر مواردی که در زمینۀ مشکلات و نواقص نهادهای مدنی برشمردید، لطف کنید برای بهبود کار و نقش نهادهای مدنی پیشنهاداتی هم مطرح کنید.

پیشنهادات من در واقع همان نکاتی است که در بالا، به هرکدام، به گونه یی اشاره شد؛ یعنی مراتب اداری لازم و موقعیتهای اداری باید در آنها احترام شود، از تمرکزگرایی بی دلیل و ارباب منشانه باید پرهیز شود، این نهادها باید خود را از چنبرۀ گرایشهای قبیله یی، نجات دهند و نیز باید نسبت به کار و فعالیتهای شان دید ستراتیژیک و درازمدت پیدا کنند و بتوانند نتایج هرکار خود را در ادامۀ همدیگر ارزیابی کنند، یا به تعبیر روشن تر، نسبت به فعالیتهای مدنی، دید پروژه یی نداشته باشند و بتوانند دورنمای کار خود را برای ایجاد یک جامعۀ مدنی فعال تشخیص دهند. در غیر آن نهادهای مدنی صرفاً پروژه بگیرانی خواهند شد که تلاش میکنند، کار میکنند، پروژه اجرا میکنند، امّا نتایج درازمدت کار آنها توسط دیگران تعیین میشوند، که نتایج به دست آمده، الزاماً، خــواســــــــــت نهادهای مدنی نیست، و یا حداقل خود آنها پیش بینی نکرده اند.

دیدگاهتان را بنویسید