کمیدی؛ پادزهر استبداد و مؤید دموکراسی

نویسنده: محمد فهیم نعیمی

نقد و بررسی عقلانی اندیشه ها و امور و تقدس زدایی از آنها، از مشخصات دموکراسی اند. نقد در رژیمهای دموکراتیک به معنای تقدس زدایی نیز است. بناءً با استفاده از زمینه های گوناگون، در رژیمهای دموکراتیک، اندیشه ها و پدیده های اجتماعی به نقد و بررسی کشانیده می شوند و بدین ترتیب از آنها تقدس زدایی می شود. یکی از شیوه های نقادی در رژیمهای دموکراتیک، استفاده از کمیدی است. کمیدی در قالب نمایشنامه، طنز، فُکاهی، شعر و… نه تنها می تواند به نقد پدیده ها و اندیشه ها بپردازد، بل سبب تقدس زدایی از آنها شده و فضا را برای دموکراسی فراختر می سازد. تقدس زدایی از پدیده ها و اندیشه ها در نظامهای دموکراتیک سبب می شود تا هیچ امر و اندیشه یی مطلق پنداشته نشود و در نتیجه از جزم گرایی و استبداد جلوگیری شود.

استبداد، همیشه و در همه جا، با چهرۀ خشن و عبوس ظاهر می شود. نقد، به عنوان وسیلۀ مؤثر در دست دگراندیشان، در نظامهای استبدادی، زمینه یی ندارد؛ زیرا در نظامهای استبدادی، به دگراندیشان اجازۀ ابراز وجود داده نمی شود. رژیمهای استبدادی، تقدس زدایی را به معنای ارزش زدایی می گیرند و با آن مخالفت جدی می نمایند. در رژیمهای استبدادی، معمولاً، ارزشهای قلابی و شکننده، از جانب قدرتمندان بر زندگی مردم حاکم می شوند؛ بناءً وقتی این ارزشها به نقد گرفته شوند و به تقدس زدایی از آنها پرداخته شود، اهمیت خود را در نزد مردم از دست می دهند، که در نتیجه، پایه های رژیم استبدادی متزلزل شده و امکان نابودی آن می رود. پس به صراحت می توان گفت، که کمیدی پادزهر رژیمهای استبدادی و مؤید رژیمهای دموکراتیک می باشد.

در هر دموکراسیی به نقد اقتدار، نقد عاملان اقتدار و تقدس زدایی از فرهنگ و اندیشه های حاکم، نیاز وجود دارد. فضای مناسب برای راه اندازی نقد و اعمال تقدس زدایی، حوزۀ عمومی است. حوزۀ عمومی، فضایی از مناسبات و روابط عمومی شهروندان جهت بحث و تبادل نظر پیرامون مسایل عمومی می باشد. حوزۀ عمومی، در کنار این که فضایی برای بحث جدی پیرامون مسایل مربوط به حیات عمومی شهروندان است، مکانی برای به تسخُر کشاندن فرهنگ رسمیی که معمولاً توسط اقتدار حاکم در سطح جامعه ایجاد و تقویت می شود، نیز است. فرهنگ رسمی همیشه چهره عبوس دارد و همیشه به تسلط یافتن بر همه، گرایش دارد. بناءً، فرهنگ رسمی، طبیعتاً، کمتر پذیرای نقد است. تنها با استفادۀ صحیح از امکانات حوزۀ عمومی است، که می توان به نقد و تقدس زدایی از فرهنگ رسمی پرداخت و مؤلفه های آن را در سطح مسایل قابل بحث پایین آورد.

کمیدی در افغانستان، مانند دیگر رویکردهای ادبی، رشد چندانی نداشته است. یکی از دلایل عدم رشد کمیدی در افغانستان، حضور دوامدار رژیمهای استبدادی بوده است. رژیمهای استبدادی در افغانستان، همیشه با چهره های عبوس و خشن ظاهر شده اند و هیچگاهی پذیرای نقد نبوده اند و سبب شکلگیری فرهنگ استبداد زده شده اند. طوری که حتا امروز، با وجود رژیم ظاهراً دموکراتیک، مردم و زمامداران افغانستان، با خوی و خصلت استبداد زده به سر می برند و هر نوع نقد و تقدس زدایی از فرهنگ رسمی را خلاف ارزشهای حاکم بر جامعه می دانند. قدرت در رژیمهای ایدیولوژیک افغانستان، همیشه با پوششی از تقدس ظاهر شده است. «قدرت مقدس» در افغانستان، همیشه تلاش ورزیده است فرهنگی مملو از ارزشهای مقدس را در جامعه ایجاد کند. احتمالاً عدم رشد فرهنگی افغانستان، تا اندازه یی، نتیجۀ حضور فرهنگ مملو از ارزشهای مقدس و نقد ناپذیر بوده است.

در حال حاضر، روند دموکراتیزاسیون در افغانستان و وجود حوزۀ عمومی نیم بند، فرصتیست جهت نقد و تقدس زدایی از فرهنگ رسمیِ موجود. تا زمانی که فرهنگ، اقتدار و اندیشه های حاکم در افغانستان به نقد کشانیده نشوند و از آنها تقدس زدایی نشود، نمی توان به وجود و استحکام دموکراسی در افغانستان امیدوار بود؛ زیرا در دموکراسی به نقد و تقدسزدایی، توسط کمیدی و یا رویکرد دیگری، اهمیت زیادی داده می شود. دموکراسی تنها رژیمیست که نه تنها نقد از بیرون را منع نمی کند، بلکه زمینه را برای نقد درونی نیز مساعد می سازد. نظریه پردازان دموکراسی، راز حضور دوامدار دموکراسی در جهان و پیروزی آن بر نظامهای سوسیالیستی و سایر نظامهای حکومتداری را، در امکان نقد درونی آن می بینند. نقد درونی سبب پالایش و نو شدن متواتر ارزشها و روشها در نظام دموکراتیک می گردد.

پس برای رسیدن به دموکراسی واقعی در افغانستان، نه تنها باید حوزۀ عمومی تقویه شود، بلکه باید تلاش شود تا زمینه های نقد و تقدس زدایی از فرهنگ رسمی، اندیشه های حاکم، اقتدار و… در جامعه مساعد شود. با تقدس زدایی و نقد توسط کمیدی در قالب نمایشنامه، طنز، فُکاهی، شعر و… ، می توان فرهنگ رسمی را به چالش کشید، دموکراسی را تقویه کرد و فرصتهای به وجود آمدن استبداد را از بین برد.

دیدگاهتان را بنویسید