آسیب شناسی جامعۀ مدنی درافغانستان
فردینا سروش- هرات مقدمه در اغلب کشورهای جهان سوم، خصوصیاتی را مانند ضعیف بودن جامعه، نبود تشکل احزاب سیاسی و صنفی، نبود فرهنگ فردی مثبت، تشتت و پراکنده گی اجتماعی، بی اعتمادی گسترده، بی قانونی، بی سوادی، عدم آگاهی سیاسی و در مجموع نبود یک سیستم معین را شاهدیم، که سدیست در راه تحقق جامعۀ مدنی و رشد آن. افغانستان نیز به عنوان یک کشور جهان سومی، همواره ازاین ضعفها و نهاد گریزی، فقدان اجماع نظر، قبیله گرایی و نا امنی، آسیب پذیر بوده است؛ بنا بر این، ضروری است تا در این راستا، مشخصات فرهنگی ما تحول نماید. باید متذکر شد که ضعفها، همه قابل اصلاح است و برای اصلاح آنها باید در فرهنگ خود جا باز نماییم تا جامعۀ مدنی تحقق یابد؛ چون جامعۀ مدنی، مقولۀ هنجاری است، هنجاری نگریستن به معنای به دنبال وضعیت بهتر بودن است. پس باید عموم مردم منطق و شیوه های کار جمعی را بیاموزند، یعنی تحمل و دیگر پذیری و روحیۀ کار جمعی در آنها نهادینه شود. بطور عموم در کشورهای در حال توسعه، مردم عادتاً دولت را متولی و مسؤول تحولات و تغییرات میدانند. این وضعیت بخاطریست که جامعه در این کشورها ضعیف است و از سوی دیگر، تشکل سازماندهی برای تحقق امور در این کشورها مشکل است؛ اما در کشورهایی مانند جاپان و انگلستان، وضعیت بر عکس است. مردم، تشکلهای مختلف صنفی، صنعتی و کارگری را حل کنندۀ مشکلات میدانند و دولت را تنها حامی امنیت میدانند، نه مشکل گشای تمامی مسایل یک جامعه.(۱) برای درک بهتر موضوع، آسیبهای جامعۀ مدنی در افغانستان را به گونۀ ذیل شاخص بندی مینماییم. الف: چند پارچه گی های اجتماعی (نبود انسجام فرهنگی) درکشورهای جهان سوم، جامعه ضعیف است، هر قدر در جامعه یی تشکل قویتر باشد، آن جامعه قویتر است. در افغانستان نیز این موضوع به عنوان یک کشور جهان سومی…