نواقص انتخابات گذشته و آیندۀ افغانستان

در گفتگویی با خانم شیلا صمیمی مسؤول بخش دادخواهی شبکه زنان افغان (AWN) و عضو شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر افغانستان لطفاً در مورد سازمان شبکۀ زنان افغان توضیح دهید. شبکۀ زنان افغان ( AWN )، برای حمایت از حقوق زنان و اطفال کار می کند و هدف ما حفظ و اعادۀ حقوق زنان است. به ویژه قانونی ساختن این حقوق و ایجاد اصلاح در قوانین غیرعادلانه که حقوق زنان را درنظر نمی‌گیرند. تا زنها نیز در کنار مردان بتوانند در ساحۀ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نقش برازنده‌ و مؤثر خود را پیدا کنند؛ به ویژه مشارکت در عرصۀ سیاسی، مورد توجه ماست. چون در آستانۀ انتخابات قرار داریم و توجه عموم نیز بر انتخابات متمرکز است، از سویی هم، انتخابات، از اولین تجربه‌های سیاسی در افغانستان است. در واقع انتخابات پیش رو دومین تجربۀ انتخاب یک رییس جمهور برای مردم افغانستان است. به نظر شما چه مسایلی می‌تواند کارآیی انتخابات را بیشتر کند و برای این که نتیجۀ انتخابات مطابق میل مردم باشد و نظام سیاسی یی که به وجود می‌آید هم مطابق میل مردم باشد؟ به نظر من اولین چیزی که خیلی مهم است شرایط برگزاری انتخابات است. یعنی کمیسیون برگزاری انتخابت چه نقشی را باید بازی کند که این شرایط خوب تر مساعد شود. شفافیت انتخابات چگونه تضمین می‌شود، تا اعتماد مردم نسبت به شرایط عادلانه و دموکراتیک انتخابات جلب شود، تا مردم باور پیدا کنند که حکومت به وجود آمده ناشی از ارادۀ آنهاست و نتیجۀ تصمیم مردم افغانستان بوده است. در غیر آن، مردم، با علاقمندی، در انتخابات مشارکت نخواهند کرد. نکتۀ دوم، ارادۀ مردم و مشارکت گستردۀ آنهاست. اگر مردم به انتخابات اهمیت ندهند و به آن علاقمند نشوند و در رأی دادن شرکت نکنند، در واقع، حکومت از پشتوانۀ مردم محروم می‌شود و این می‌تواند مشروعیت حکومت را زیر سؤال…

ادامه خواندننواقص انتخابات گذشته و آیندۀ افغانستان

موانع شکلگیری جامعۀ مدنی در افغانستان (۱)

نویسنده: محمد فهیم نعیمی افغانستان کشوریست با بیست و پنج درصد زمین هموار و زراعتی و بیشتر از بیست و پنج میلیون تن نفوس. مهمترین شهر در افغانستان، پایتخت آن کابل، می باشد. شهرهای هرات، مزار شریف و جلال آباد، به دلیل واقع شدن در سرحدات و بنادر تجارتی، نسبت به سایر مناطق افغانستان، از شهرت بیشتر برخوردار استند. تعداد شهرها (مناطقی که در آن عرضه و تقاضا و قدرت خرید در سطح بالاتر موجود بوده و اکثر باشندگان آن را قشر متوسط جامعه {تحصیل کرده ها} تشکیل می دهد) در افغانستان خیلی اندک می باشند. اقتصاد افغانستان، اقتصاد زراعتی است. در چند دهۀ اخیر، به علت جنگها و ضعف دولت، زرع و پروسس مواد مخدر بیشترین حصۀ اقتصاد زراعتی افغانستان را احتوا می کند و زراعت مشروع، به سبب عدم پشتیبانی دولت، در برابر محصولات زراعتی و میوه جاتی، که از دیگر کشورها، با قیمت ارزان وارد افغانستان می شود، در حال نابودی است. کسبه کاران، کارخانجات کوچک و حتا فابریکه هایی که در این اواخر در افغانستان تأسیس شده اند، در رقابتهای سنگین بازار آزاد، تاب مقاومت و ایستادگی در برابر فرآورده های خارجی را ندارند و نیروی شان در برابر رقبای خارجی، با شدت، به تحلیل می رود. با آمدن رژیم جدید سیاسی در کشور، دو رویکرد متضاد و متناقض، روی دست گرفته شده است. یکی این که این رژیم، با نیرو و پول خارجی، خواهان ایجاد دموکراسی و جامعۀ مدنی در افغانستان است و از جانب دیگر، به سبب خواسته های کشورهای کمک کننده، بازار آزاد لجام گسیخته یی را در کشور حاکم ساخته است و این بازار آزاد لجام گسیخته و «راهکار درهای باز»، تلاشهای دولت و سایر نهادهای ملی و بین المللی را، در راستای تأمین دموکراسی و شکلگیری جامعۀ مدنی در افغانستان، در نطفه خنثی نموده است. در هیچ جای دنیا،…

ادامه خواندنموانع شکلگیری جامعۀ مدنی در افغانستان (۱)

پندارهای دینی و زنان

نویسنده: خالده خرسند امروزه، حقوقِ زن در افغانستان، موضوعِ بحثهای جدی با ماهیتِ سیاسی ـ دینی شده است. در نشستهایی که پیرامونِ مسایلِ کنونیِ افغانستان، در داخل و یا خارج از کشور تشکیل می شود، حقوقِ زن حجمِ زیادی از گفتار و نوشتار را به خود اختصاص می دهد؛ چرا که در شرایطِ موجود، پژوهش دربارۀ حقوقِ زن، خواست و نیازِ زمانه است و پاسخی است شایسته به پرسشهایی که پیاپی مطرح شده و دهان به دهان، در سطوح و لایه های گوناگونِ جامعه می چرخد. این درست است که گسترشِ تحقیقات و جمع آوریِ نظرات و آرا در موردِ حقوقِ زن و نقد و بررسیِ آنها، از تشتتها کاسته و سببِ تفاهم و همسویی، یا حدِ ا قل، تحمل می شود؛ ولی متأسفانه در حالِ حاضر، با پژوهشگرانِ حقوقِ زن، به گونه یی برخورد می شود که گویا آنان می خواهند زن و مرد را در برابرِ همدیگر قرار دهند و آتشِ جنگِ جنسیتی را بر می افروزند و بنیانِ خانواده را متزلزل کنند. در حالی که هرگز چنین نیست و آتش افروزِ جنگِ جنسیتی، آن دسته از تأ ویلها و تفاسیری اند، که در ظرفِ زما نی و مکا نیِ امروزِ افغانستان نمی گنجند. تقابل و رو در روییِ زن و مرد، ناشی از عملکردِ این تعابیر به صورتِ قانون است. البته، خشمِ زنان از این نابرابری، گریبانِ مردان را می گیرد و افرادِ جنسِ مذکر را بر کرسیِ اتهام می نشاند. چنانچه دامنۀ این تحقیقات و مباحثِ بنیادین توسعه یابد، زنان، با مسایلِ مرتبط با جنسیت، خود آگاهانه و عقلایی برخورد می کنند و در می یابند که باید به سراغِ پایگاههای اصلیِ نابرابری رفت. تعبیرهای شخصی از دین، یکی از چالشهایی است، که باید به طورِ جدی به آن پرداخت. دین می تواند هم به عنوانِ منبعِ نظم و هم به مثابۀ عاملِ دگرگونی…

ادامه خواندنپندارهای دینی و زنان

کمیشنرِ عالیِ حقوقِ بشرِ سازمانِ مللِ متحد و چالشهای پیشرویش

در گفتگوی ویژه با ملکِ ستیز، پژوهشگرِ امورِ بین المللی نعیم نظری، سردبیرِ مجلۀ انگاره و هم آهنگ کنندۀ شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوقِ بشر مجمعِ عمومیِ سازمانِ مللِ متحد، در بیست و هشتمِ جولای سالِ جاری، بانو ناوائندیم پیلی، شهروندِ کشورِ افریقای جنوبی را، به سمتِ کمیشنرِ عالیِ سازمانِ مللِ متحد در امورِ حقوقِ بشر، برگزید. حقوقِ بشر، یکی از عرصه های با اهمیتِ سازمانِ مللِ متحد به شمار می رود. سازمانِ مللِ متحد، بر اساسِ هنجارهای قبول شدۀ حقوق و مناسباتِ بین المللی، کمیساریای عالیِ خود را برای پرداختن به میکانیسمها و ارزشهای حقوق بشر، در پرتوِ اعلامیۀ جهانیِ حقوقِ بشر (مصوبِ سالِ ۱۹۴۸ میلادی) تأسیس نمود. کمیساریایِ عالیِ سازمانِ مللِ متحد در امورِ حقوقِ بشر، که مقرِ اصلیِ آن در شهرهای ژینو و نیویارک می باشد، دارای هفت دفترِ منطقه یی، یازده دفتر در سطحِ ملی، صدها کارمند در سطحِ جهان و دهها مأموریتِ خطیر می باشد. در رابطه با انتخابِ کمیشنرِ عالیِ سازمانِ مللِ متحد در امورِ حقوقِ بشر، چالشهای پیشروی او و کارکردهای این نهاد، گفت و شنودی را با آقای ملک ستیز، پژوهشگرِ امورِ بین المللی، انجام داده ایم، که تقدیم می گردد. آقای ستیز! به نظرِ شما چه معیارهایی باعث گردید، که خانم ناوانئدیم پیلی به این سمت برگزیده شد؟ ملکِ ستیز: خانم پیلی، سومین خانمِ حقوقدان است، که از زمانِ ایجادِ کمیساریای عالیِ سازمانِ مللِ متحد در امورِ حقوقِ بشر (سالِ ۱۹۹۳)، به این مأموریتِ مهم ، راه یافته است. وی، به جای خانم لویس آربور، حقوقدانِ کانادایی، به این سمت گماشته شده است. مهمترین معیارهای انتخابِ کمیشنرِ عالیِ سازمانِ مللِ متحد را نکاتِ زیر می سازد: نخست این که کاندیدِ این مقام باید کارکردهای اکادمیک و تجاربِ تخصصی در زمینۀ حقوقِ بشر، در عرصه های ملی و بین المللی داشته باشد. این کارکردها، باید با شهرتِ خوبِ بین المللی…

ادامه خواندنکمیشنرِ عالیِ حقوقِ بشرِ سازمانِ مللِ متحد و چالشهای پیشرویش

شهروند کیست؟ حقوق شهروندی چیست؟

نویسنده: محمد فهیم نعیمی زمانی که استبداد در جهان بیداد می کرد، زمانی که از حقوق و آزادیهای بشری در جهان خبری نبود، مجموع افرادی که در قلمرو دولت واحد زندگی می کردند و وابستگی حقوقی ـ سیاسی با همان دولت داشتند، به نام تبعه یاد می شدند. این عنوان (تبعه) بر انسانهایی که در دامان دولت مستبد زندگی می کردند و مکلفیتهای شان در برابر دولت بیشتر از حقوق آنان بود، اطلاق می شد؛ انسانهایی که تابع مطلق دولت مستبد بودند. دولتهای مستبد تا حدی که علاقمند بودند، به اتباع خویش توجه کرده و حقوق و امتیازاتی به آنها اعطا می نمودند. رابطه بین اتباع و دولت یکجانبه بود و این دولت بود که با اتباع رابطه ایجاد می کرد. اتباع مکلف بودند تا مطابق خواست دولت عمل کنند، هر نوع حرکتی خلاف سلیقۀ دولت مستبد، جرم دانسته شده و قابل مجازات پنداشته می شد. تا قبل از به میان آمدن دموکراسیهای جدید، اتباع کشورهای جهان، از حقوق و آزادیهای بشری برخوردار نبودند و نقشی در تعیین سرنوشت خویش نداشتند. برعکس، مکلف بودند تا از دولت متبوع حمایت کرده و مطابق دستورات و خواسته های آن عمل کنند. با شکلگیری دولتهای مدرن و رژیمهای دموکراتیک، تغییرات چشمگیری در عرصه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... کشورهای جهان به میان آمد. این تغییرات باعث تقویۀ رژیمهایی گردید، که مردم در آن نقش مهمی را بازی می کردند. در این رژیمها (دموکراسیها) حق حاکمیت از آن مردم دانسته شد و بدین ترتیب از حق مردم و حقوق و آزادیهای افراد سخن به میان آمد، که در نتیجه واژۀ "تبعه" نیز زمینۀ استفادۀ خود را از دست داده و از آن پس به جای «تبعه»، واژۀ «شهروند» مروج گردید. تفاوت میان واژه های «تبعه» و «شهروند» در این است، که واژۀ «تبعه» یا «اتباع» در رژیمهای استبدادی مورد استفاده قرار می…

ادامه خواندنشهروند کیست؟ حقوق شهروندی چیست؟

تأملی پیرامونِ نوعیتِ رژیمِ سیاسیِ افغانستان

نویسنده: راضیه صیاد براساسِ قانونِ اساسیِ موجود، افغانستان کشوری است، که حاکمیت در آن به مردم تعلق داشته و جمهوریِ اسلامی شکلِ دولتِ افغانستان می باشد. جمهوریت و اسلامیت، به عنوانِ دو اصلِ اساسی و غیرِقابلِ تعدیل، در قانونِ اساسیِ کشور تسجیل شده است. بر اساسِِ قانونِ اساسیِ موجود، افغانستان دارایِ نظامِ جمهوری اسلامی می باشد. امّا در موردِ این که این جمهوریت ریاستی است و یا پارلمانی، تذکری نرفته است. با آن هم از طرزِ تشکیل و روابطِ ارگانهای حکومت بر می آید، که رژیمِ سیاسیِ کشور، یک رژیمِ نیمه ریاستی است، که در آن رییسِ دولت، رییسِِ حکومت نیز می باشد. پس از کنفرانسِِ بن، که ساختارِ یک نظامِ سیاسیِ دموکراتیک را در کشور بنا نهاد، افغانستان، شاهدِ بحثها و گفتگوهای داغ در زمینۀ انتخابِ نوعِ رژیمِ سیاسی (ریاستی و یا پارلمانی) بود. به این مفهوم، که رژیمِ پارلمانی و رژیمِ نیمه ریاستی و کاراییِ این دو، با توجه به شرایطِ کشور و نیازمندی به یک ثباتِ سیاسی و اجتماعی، در پهلوی هم قرار داده شد. با آن که افغانستان کشوریست دارایی اقوامِ متعدد، زبانهای گوناگون، مذاهبِ مختلف و... و این عوامل، گزینشِ یکی از این دو نظام را دشوار می سازد، رژیمی، که قسماً به هر دو نظام شباهت داشته باشد، تشکیل شد. حوادثِ سه دهۀ اخیر، بنیانِ مؤسساتِ سیاسی، حقوقی و اجتماعیِ کشور را خدشه دار ساخته و یا کاملاً از هم پاشیده است. بدینسان، قانون و دستگاه حاکمۀ مبتنی بر قانون نیز بی ثبات گردیده است. امروزه، این بحران به جایی رسیده است، که هویتِ ملیِ افغانستان را، به حیثِ یک دولتِ مستقل، زیرِ سؤال قرار داده و ریشه های تشکلِ قومی، مذهبی، زبانی و سمتی، عمیقاً گسترش یافته است. قانونِ اساسیِ افغانستان، به عنوانِ بزرگترین وثیقۀ ملیِ کشور، به تسجیل و شناساییِ حقوقِ اساسیِ شهروندان می پردازد. در این مورد، خطرِ برداشتها…

ادامه خواندنتأملی پیرامونِ نوعیتِ رژیمِ سیاسیِ افغانستان

حقوق بشر؛ حقوق تک ‌تک افراد بشر

گزارش گفتگو با خانم سیلی غفار، رییس مؤسسۀ امداد انسانی برای زنان و کودکان و عضو شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر حسین سرامد متنی که می خوانید گزارشی است از مصاحبه‌ یی که با خانم سیلی غفار رییس مؤسسۀ امداد انسانی برای زنان و کودکان انجام شده است. موضوع این مصاحبه وضعیت حقوق بشر در کشور می‌باشد. خانم غفار سخن خود را با ارایۀ تعریفی از حقوق بشر شروع کرد. وی گفت که حقوق بشر عبارت از مجموع قواعد و مقررات حقوقی است که در همۀ زمانها و مکانها، به خاطر حفظ مقام، منزلت و کرامت انسانی تمام افراد و گروههای بشر، صرفاً به دلیل این که انسان هستند، باید مورد رعایت قرار بگیرد. وی سپس حقوق بشر را در بخشهای حقوق مدنی و سیاسی، حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تقسیم بندی کرد و گفت که این حقوق باید برای تک تک افراد جامعه تعریف شود و توسط دولت و تمام نهادهای حقوق بشری در جامعه مورد حمایت و حفاظت قرار بگیرد. وی در پاسخ این پرسش که حقوق بشر در آسایش و خوشبختی جامعۀ بشری چه نقش دارد، گفت: هدف اصلی حقوق بشر ایجاد روابط سالم و توأم با احترام متقابل میان انسانهاست. وقتی حقوق بشر در جامعه رعایت نشود زندگی اجتماعی گرفتار مشکلات و چالشهای فراوانی خواهد شد. وی اضافه نمود که حقوق بشر امروز یکی از موضوعات بسیار مهم و مطرح در جهان ماست و رعایت نکردن آن حساسیتهای زیادی را در سطح جامعۀ جهانی، که افغانستان هم جزء آن است، ایجاد خواهد کرد. امروزه تلاشها و کوششهای زیادی صورت می‌گیرد تا دولتها را متعهد به رعایت و حمایت از حقوق بشری شهروندان بسازد. او سپس به اوضاع مصیبت‌بار گذشتۀ افغانستان اشاره کرد و گفت در طول سی‌سال جنگ، حقوق بشری شهروندان افغانستان نقض شده است و شهروندان افغانستان از هیچ حقی از قبیل…

ادامه خواندنحقوق بشر؛ حقوق تک ‌تک افراد بشر

گفتگو، صلح و دموکراسی

نویسنده: محمد فهیم نعیمی آیا ما افغانها به ارزش و اهمیت گفتگو، به عنوان شیوۀ برخورد دموکراتیک با قضایا و راه حل عقلانی منازعات، آگاهی کامل داریم؟ فرهنگ سنتی ما تا چه اندازه یی زمینه ساز برای راه اندازی گفتگو در سطوح مختلف اجتماعی، بوده است؟ یقین دارم، ذهن همۀ ما افغانها، با واژۀ «گفتگو» آشناست و بارها این کلمه را شنیده ایم. از خانه گرفته تا کوچه و از مکتب تا رسانه ها، همه از گفتگوهای گوناگون صحبت می کنند. امّا با قاطعیت می توان گفت، که تا کنون در افغانستان، به «گفتگو»، به عنوانِ مهمترین و با ارزشترین میکانیزم رسیدن به ساختارها و ارزشهای دموکراتیک، توجهی صورت نگرفته است. در «گفتگو» نیرویی نهفته است، که منازعات و کشمکشها را به سوی صلح و آشتی می کشاند. گفتگو، آغازِ صلح است. با گفتگو، طرفینِ منازعه، یا طرفین دعوا، به آنچه در اذهان شان است، آگاه می شوند؛ آگاهی و آشنایی با فکر و اندیشۀ طرف مقابل، در منازعات، زمینه را برای رفتن به سوی صلح و آشتی مساعد می سازد. در جوامع بسته و سنتی، «گفتگو»، دستِ کم گرفته می شود. در چنین جوامعی، احساسات بر عقل می چربد و گفتگو، روش عقلانی برای حل منازعات است. برای مدیریت منازعه، نخستین اقدام، راه اندازی گفتگو میانِ طرفینِ منازعه است. ارتباطات و میکانیزمهای تسهیل کنندۀ آن (وسایل مخابراتی، رسانه های گروهی، انترنت و...) جهان امروز را، به حد زیادی کوچک ساخته است. در جهان امروز، «گفتگو»، جانمایۀ ارتباطات را می سازد. گفتگو، در تمام سطوح زندگی بشر، کاربردِ بنیادین دارد. برای دانستن اهمیت و ارزشِ گفتگو، کافیست فرض شود، که اگر انسانها نمی توانستند با همدیگر گفتگو کنند، در جهان چه اتفاقی می افتاد؟ پاسخ واضح است؛ هیچ تمدنی وجود نمی داشت و انسانها، مانند حیوانات، در جهان پراکنده می بودند. گفتگو، در ایجادِ جامعۀ دموکراتیک، به خصوص…

ادامه خواندنگفتگو، صلح و دموکراسی

یازدهم سپتامبر، نقطۀ عطفی برای افغانستان

نوشتۀ ملک ستیز پژوهشگر ِامورِ بین المللی یازدهم سپتامبرِ سالِ ۲۰۰۱، روزیست که جهان را دگرگون ساخت. حوادثی که درین روز، ایالاتِ متحدۀ امریکا را تکان داد، سرآغاز بینشِ جدیدِ جهانی پیرامونِ اوضاع افغانستان شناخته می شود. پس از آن که القاعده مسؤول این حوادث شناخته شد، امریکا تصمیم گرفت تا آموزشگاهها و ساختارهای سیاسی و ارگانیکِ آن را منهدم سازد و رهبرانِ این سازمانِ دهشت افگنِ بین المللی را به قتل رساند. در هفتم اکتوبرِ همان سال، نظامیهای امریکایی و بریتانیایی، از طریقِ هوا و زمین، برحریم افغانستان تاختند. چندی نگذشت که سایرِ کشورهای متعهد به مبارزه با هراس افگنیِ بین المللی، با ایشان یکجا شدند و افغانستان، یکبارِ دیگر توجه جهانیان را به خود جلب کرد. مزار، کندز، کابل، قندهار و بالاخره توره بوره، به میدانهای مهمِ این «فتح»، مبدل گردید. «همایشِ بن» به عنوانِ آغازِ تحولاتِ عمیقِ حکومت سازی راه افتاد، که دهها پیامدِ پُرحادثۀ دیگر را به دنبال داشت. در آغاز تصور می شد که ما افغانها «جهانِ رسالتمند» را با خود داریم و این جهانِ رسالتمند، دریچه های جدیدی را برای احیای مجددِ توسعۀ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باز خواهد کرد؛ زیرا ما افغانها «سالها فراموش شده بودیم» و این جهانِ رسالتمند، آشغالهای جنگِ سرد را با مباهات، جاروب می زد. ما هست و بودِ خود را ازدست داده بودیم و راهی دیگری جز «حمایتِ گسترده از سوی جامعۀ بین المللی» نداشتیم. بالاخره، این حمایتِ گستردۀ بین المللی با شعارهای، دموکراسی، حقوق بشر، جامعۀ مدنی و حاکمیتِ قانون، از راه رسید. این شعارها، درسهای بزرگی را درپی داشت. برخی از این شعارها، با هزارها مشکل و مرض راه افتاد و برخیها اصلاً در چهارچوبۀ شعار باقی ماند، که بدونِ شک، حاکمیتِ قانون، یکی از نخستینهای آنست. هم اکنون تفنگها، پولِ سبزِ امریکایی و پودرِ سفیدِ مافیایی، به جای قانون، حرفهای نهایی را…

ادامه خواندنیازدهم سپتامبر، نقطۀ عطفی برای افغانستان

دیده بانِ جنسیت و انهدام ارزشها (بخش سوم)

درگفتگوی اختصاصی با بانوان صاحبنظر (بخش سوم) پدیدۀ جنسیت و سهم زنان در فعالیتهای اجتماعی، محور گفتمانیست که بخش اول و دوم آن هفته های گذشته به نشررسید؛ اینک درفرجامین بخش این گفتمان، پرسش ها را درمحور بحث مذکوربا خانم خالده خرسند، نویسنده، پژوهشگر وازفعالان حقوق بشر درولایت باستانی هرات درمیان میگذاریم وابتدا از پژوهشهای تخصصی وی در رابطه به وضعیت زنان کشور می پرسیم: □ خانم خالده خرسند ! از شما نوشته های جالبی در رسانه های کشور به نشر رسیده است. به نطر می رسد که شما دیدگاههای ارزشی شهروندی داشته و در زمینه پژوهش می کنید و تحلیل می نویسید. نوشته های شما بیشتر از نابسامانیهای اجتماعی پیرامون زنان، سخن می گویند. می خواهم این گفت و شنود را از همینجا آغاز نماییم، که این نابسامانیها را چگونه هنجار سازی می کنید؟ ■ اگر برداشت من از پرسش، دقیق باشد، خیال می کنم پاسخ آن ، ابعاد بسیار وسیع دارد و شرح و توضیح همه ابعاد در حوصلۀ این بحث نیست. آنچه امروز و دیروز زنان افغانستان با آن مواجه بوده اند و تحت تأثیر آنها قرار گرفته اند، تعصب، عدم آگاهی، فرهنگ پایین، جنگ، فقر و صدها گره دیگر ... بوده است. کار بالای فرهنگ جامعه و رشد و ارتقای کمی و کیفی این پدیده، ما را برای رسیدن به ایده آل هایامان برای حقوق زنان کمک می کند؛ چرا که پدیدۀ فرهنگ، موفقیتها، ارزشها و هنجارها را با خود نهادینه می کند. شاید آنچه گفته آمده ام، دورنمای کلی برای حل مشکلات زنان است؛ امّا قضیه از دید من باریکتر از این حرفهاست. زنان افغان، به دلایل گوناگون و به اساس مناسبات مردانه، جنسیت را در خودشان نهادینه کرده اند. زن افغان هیچگاهی دنبال جنس زن نبوده، بلکه به تعدیل، چانه زدن و دعوا کردن برای مؤلفه های جنسیت خود پرداخته است. این…

ادامه خواندندیده بانِ جنسیت و انهدام ارزشها (بخش سوم)