من در شبکه نه تنها دانشِ حقوقِ بشر، که تمرین آن را نیز آموختم

گفت و شنوی با آذریون متین هم آهنگ کنندۀ برنامه های مرکزِ بین المللیِ عدالتِ انتقالی در افغانستان گل بشره احمدزی پرسش: شما مدتِ زیادی را در زمینه های مختلفِ حقوقِ بشر کار کردید. چنین تصور می شود که حقوقِ بشر، کلیاتِ رابطه های انسانها در زیرِ چترِ آسمانِ کبود باشد. حالا که شما در نهادِ بین المللیِ حقوقِ بشر مشغول استید، و پیش از این در نهادِ ملیِ حقوقِ بشر کار می کردید، حقوق بشر را واقعأ یک پدیدۀ جهانشمول می بینید؟ پاسخ: همین اکنون که پاسخِ این پرسش را می نویسم، در شهرِ نیویورکِ ایالاتِ متحدۀ امریکا، در یک هوتلِ دور از شهر استم. در این هوتل تمامِ همکارانِ ما، که بیشتر از صد نفر می شوند، از کشورهای مختلف گردِهم آمده اند. اینجا انسانهای با پیشزمینه های کاری مختلف، زبان، رنگ، نژاد، مذهب و منطقه های مختلف، زیرِ یک چترِ مشترک گردِهم آمده اند تا با گفت و شنود در پیوند با حقوقِ بشر، همان جهانشمول بودنِ حقوقِ بشر را تمرین کنند. زمانی که من رنگِ مشترکی را که پیشِ این همه چند رنگیهای مان وجود دارد، مشاهده می کنم، باورم به جهانشمول بودنِ حقوقِ بشر بیشتر می شود. پرسش: از درسها و تجاربِ کاری با شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوقِ بشر بگویید و از این که چرا نهادِ عدالتِ انتقالی را برگزیدید، قصه کنید. پاسخ: من پیش از این که شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوقِ بشر، به گونۀ رسمی به کارِ خویش آغاز کند، برای آن کار می کردم. سپس، در سالِ ۲۰۰۴ میلادی، به عنوانِ هم آهنگ کنندۀ برنامه های شبکه در افغانستان، برگزیده شدم و تا سالِ ۲۰۰۸، در همان سمت کار کردم. تجربۀ من با شبکه، چه رسمی و چه شخصی، فراموش ناشدنی است. می توانم با صراحت بگویم که شبکه، منبعِ غنی از دانش و تمرینِ حقوقِ بشری است. من…

ادامه خواندنمن در شبکه نه تنها دانشِ حقوقِ بشر، که تمرین آن را نیز آموختم

روشنگری، محورِ اصلیِ کارِ «آسمایی»

گفت و شنود ویژه با آقای حمید عبیدی، مسوول سایت آسمایی محمد نعیم نظری آسمایی، از ارزشمندترین و پُرخواننده ترین سایتهای برون مرزیِ افغانهاست، که به همتِ والای آقای حمید عبیدی و جمعی از نویسندگان و فرهنگیانِ فرهیختۀ دیگر به نشر می رسد. ما به این باوریم که باید پل رابطه میانِ افغانهای درون و برون از مرزها، تقویت و استحکامِ بیشتر یابد، تا زمینه های بیشتری برای پرداخت به گفتمانهای ارزشی فراهم آید. بدین منظور گفت و شنودِ کوتاهی را با آقای عبیدی، مسؤولِ سایتِ وزینِ آسمایی، راه اندازی کرده ایم، امید موردِ قبولِ خوانندگانِ گران ارج قرار گیرد. پرسش: جامعۀ فرهنگیِ افغانها در غرب را چگونه ارزیابی می نمایید؟ شمارِ نویسندگان و در کُل روشنفکرانِ ما در غرب کم نیستند، ولی به صراحت می توان گفت که شمارِ نوشته های آنها در روزگاری که ما نیازِ فراوان به نوشتن و آفرینش داریم، به مراتب کمتر هستند. چرا چنین است؟ پاسخ: حقیقتِ امر این است که نظامِ آموزشیِ ما-حتّادر سطحِ آموزشِ عالی ـ چنان نبوده است تا «اندیشه ورز» پرورش دهد. فاجعۀ خونینِ دهه های بحران موجب گردید تا محافظه کاریِ شدید بر جامعۀ ما سایه افگند. گرچه، حضورِ جامعۀ بین المللی در افغانستان، امکانات و امیدواریهایی را برانگیخته است؛ ولی طوری که می بینیم، نیروهای عقبگرا، از تلاش برای سرکوبِ ذهنِ شکاک، جستجوگر، پرسشگر و خلاق و برپا ساختنِ تفتیشِ عقاید و مجازاتِ دگراندیشان، نه تنها دست برنداشته، که حتّا در این اواخر جسورتر نیز گردیده اند. در این ارتباط می توان وارد کردنِ اتهامِ کفر و ارتداد بر چند ژورنالیست و ماجرای محاکمه و محکومیتِ پرویزِ کامبخش را مثال آورد. به باورِ من اینها همه، پیامدِ کاستیهای بنیادی در نظامِ آموزشی و فرهنگی ما است. گرچه اکثریتِ بزرگِ درس خوانده ها و تحصیلکرده های ما آرزو دارند و می خواهند افغانستان از مصیبتِ جنگ، بی ثباتی، عقبمانی و فقر نجات یافته و به…

ادامه خواندنروشنگری، محورِ اصلیِ کارِ «آسمایی»

آزادی بیان

این مقالۀ پژوهشی از سوی مرکزِهم آهنگی گفتمانهای آسیا- اروپا، به نامِ «سیان ریپ»، مقیمِ کمبودیا، توسط مؤلفِ آن پیشکش گردید، که در سومِ می سالِ جاری، به مناسبتِ روزِ جهانی آزادی بیان، به جایزۀ «مقالۀ برتر» نایل آمد. آزادی بیان «لطفاً آزادی خود را تمرین(استفاده) کنید، تا آزادی ما ترویج شود!»                                                                                                هوسین سوچی نوشتۀ ملک ستیز، کارمندِ ارشد در مرکز مطالعات جهانی و حقوق بشر آزادی بیان و حق آزادی بیان، یکی از اساسی ترین حقوق شهروندی هر انسان است. آزادی بیان تنها یک حق نیست؛ بلکه یک نهاد است. نهاد ارزشیِ است که انسانها را به دموکراسی باورمند می سازد. آزادی بیان، نردبانِ تمرینِ حقوق سیاسی شهروند است و مجموع پله های این نردبان، ضمانت کنندۀ حضور شهروند در حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اش می باشد. آزادی بیان و دیگر آزادیهای مهم شهروندی، دست به دست می گذارند و شهروند را خلق می کنند و از «رعیت بودن» و «تبعه بودن» نجاتش می دهند. این آزادیها عبارتند از آزادی عقیده، آزادی وجدان و آزادی تشکیل انجمن. آزادی بیان را نمی توان جدا از سایر حقوق اساسی شهروندی مطالعه کرد. آزادی بیان، در کنار دیگر آزادیهای فردی و اجتماعی، عدالت اجتماعی را بار می آورد، شهروند شدن را خلق می کند، شفافیت اجتماعی را به ارمغان می آورد، جامعۀ مدنی را استحکام می بخشد، باعث هم آهنگی و کانون سازیهای شهروندی می شود، ضمانت حضور شهروند در اداره را وسیله می گردد، ادارۀ سالم و تأمین رابطۀ سالم با اداره را شکل می دهد و حاکمیت قانون را به نهاد مهم شهروندی مبدل می گرداند. این مقاله تلاش دارد تا تصویری از آزادی بیان، مرزها، نقشها و پیش زمینه های آن، ارایه بدارد. رسانه ها و آزادی بیان؛ تنها در سال ۲۰۰۶ ، پنجاه و شش ژورنالیست به قتل رسیده است. تعدادی از آنها در…

ادامه خواندنآزادی بیان

سیاسی شدنِ حقوقِ بشر، چالشِ بزرگی در تطبیقِ ارزشهای حقوقِ بشر در افغانستان

علی کنیشکا از آنجایی که امروزه حقوقِ بشر در افغانستان با مفاهیمِ متعدد تعبیر و با اهدافِ گوناگون استفاده می گردد، بر آن شدیم تا مصاحبه یی با یکی از فعالینِ حقوقِ بشر، آقای احسانِ قانع، ترتیب دهیم. آنچه را که در اینجا می خوانید بخشی از گفت و شنودی است که با آقای قانع انجام داده ایم، آقای قانع، عضو مؤسسۀ ارتباط و عضو گروه آموزگارانِ حقوقِ بشر در شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوقِ بشر است. پرسش: با توجه به این که حقوقِ بشر در افغانستان، یک پدیدۀ جدید و نا آشنا است و در عینِ حال، همه از آن سخن می گویند، ممکن است بگویید که خواستِ حقوقِ بشر چیست؟ پاسخ: حقوقِ بشر می گوید: «همه افرادِ بشر پیش از این که متعلق به تیره، نژاد، جنس، مکان و یا کدام دینی باشند، بشر اند و از این لحاظ همه برابر بوده و دارای حقوقِ یکسان و انتقال ناپذیر اند. این حقوق، اساسِ آزادی، عدالت و صلح را در جهان سبب شده و ظهورِ دنیایی را که در آن افرادِ بشر در بیان و عقیده آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند، تقویت می کند. شناساییِ این حقوق و هم تأمین و تضمینِ آن بر عهدۀ حکومت است و چنانچه حکومت در انجامِ تکلیفش سهل انگاری کند، افراد قادر خواهند بود که از این حقوق بر علیه دولتِ شان استفاده کنند.» برعکس، در جوامعِ پیش از عصرِ جدید، که هنوز حقوقِ بشر به صراحتِ امروز مطرح نشده بود، مردم، حاکم را نمایندۀ خدا می انگاشتند و فرمانش را حکمِ الهی می دانستند. این امر زمینۀ خودکامگی و بیعدالتی را برای حکام فراهم می ساخت و چون استبداد به اوج می رسید، مردم، قیام و شورش علیه نظام را آخرین راه حل می پنداشتند و اقدام به عمل می کردند. در این حالت، دیگر صلح مفهوم نداشت. پرسش:…

ادامه خواندنسیاسی شدنِ حقوقِ بشر، چالشِ بزرگی در تطبیقِ ارزشهای حقوقِ بشر در افغانستان

گفتمانِ حقوقِ بشر

احمد جاوید شکیب تلاش برای دریافت جایگاه فرد در جامعه و تعیین رابطۀ آن با دولت، همچنان تشخیص و تأمینِ حریمِ خصوصی، که ارادۀ فرد در آن حاکم است، منجر به پیدایشِ نظامِ حقوقیِ به نامِ حقوقِ بشر شده است. این نظام به یکی از پُرنفوذترین گفتمانهای عصر مبدل گردیده است. حقوقِ بشر، به مثابۀ بزرگترین دستاوردِ بشر در عرصۀ حقوقی، بارزترین پدیدۀ مشترک بینِ اعضای خانوادۀ بشری، محسوب می شود. حقوقِ بشر، با ادعای متواضعانۀ خویش برای آزادی، عدالت و صلح در جهان، بر تضمینِ حدِاقلِ حقوق و آزادیهای اساسی، صرفِ نظر از رنگ، جنس، مذهب، ملیت، نژاد و سایرِ تعلقاتِ سیاسی و اتنیکی تأکید می ورزد. حقوقِ بشر، از یکسو ساختارها و سنتها را به چالش کشانیده و از سویی هم سیاستمداران را به هراس واداشته است. حقوقِ بشر، یک گفتمانِ ریشه دار و چند بُعدی است، که شناسایی و تبیینِ آن، برای جلوگیری از مخالفتهای متعصبانه و موافقتهای شعاری، ضروری و مبرم می نماید؛ خاصتاً در کشورِ آسیب پذیری مانندِ افغانستان، که آثارِ جنگ و بحران بر سیمای آن نمایان است. برای این که بر خاکسترِ کشورِ آتشزدۀ خویش، افغانستانِ نوین را بنا گذاریم و با عبرت از میراثِ جنایاتِ ضدِ بشریِ سه دهۀ اخیر، فرهنگِ حقوقِ بشر را طوری نهادینه کنیم که احترام به کرامت و منزلتِ انسان، عمقِ محتوا و جانمایۀ آن را تشکیل دهد، لازم است تا آگاهی و شناخت از گفتمانِ حقوقِ بشر را گسترش داده و آن را تخصصیتر نماییم؛ تا با گسترشِ آن، زمینۀ تحقق و عجین شدنِ آن در زندگیِ اجتماعی، مساعد گردد. گفتمانِ حقوقِ بشر، حاویِ دو نوع مباحثِ ارزشی و هنجاری است؛ به این معنا که، هرگاه نوعِ پردازشِ دانشمندان و صاحبنظران را به گفتمانِ حقوقِ بشر بررسی کنیم، دو نوع مباحث را می توان دریافت، که نوعِ اول، ماهیتاً ارزشی و نوعِ دوم، ماهیتاً هنجاری…

ادامه خواندنگفتمانِ حقوقِ بشر

صلحِ دموکراتیک

نویسنده: ویرا رسیدن به صلح، آن هم صلحِ دموکراتیک، در حالِ حاضر، یکی از آرمانهای بشریت است. انسانها همیشه خواهانِ صلح و امنیت بوده اند. در واقع، ایجادِ دولتها و نظامهای پیچیدۀ بروکراتیک، برای رفعِ ناامنی و ایجادِ صلح میانِ انسانهای یک جامعه است. ممکن است انسانها، نه تنها در داخلِ یک جامعه، که در سطحِ جهان و در چهارچوبِ دولتهای مجزا نیز در برابرِ هم قرار بگیرند. وجودِ منافع و خواستهای انسانی، خواه ناخواه سببِ رویارویی میانِ انسانها می شود. این رویارویی، در صورتی که به شکلِ عقلانی مهار و مدیریت نشود، می تواند سببِ کشمکش و در نتیجه خشونت و جنگ شود. به میان آمدنِ دولتهای دموکراتیک، با تمامِ گستردگی آن، گامی بوده است برای مدیریتِ منافع و خواستهای انسانی در سطح ملی؛ تا رویارویی و برخوردِ منافعِ انسانها در سطحِ ملی نه تنها سببِِ جنگ و خشونت نگردد، بلکه جامعه را به سوی شگوفایی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی سوق دهد. مهمترین گام، در این زمینه، به میان آمدنِ شیوه های رقابتی در عرصه های مختلفِ زندگی است، که خواستهای متعددِ انسانی را در جهتِ به دست آوردنِ منافع و امکاناتِ محدود، طوری سازماندهی کند، که در صورتِ پیروزی و یا عدمِ پیروزی، تمایل به خشونت و جنگ نداشته باشد. به گونۀ مثال: دسترسی به ثروت، خواستِ تمامِ انسانهای یک جامعۀ دموکراتیک است. هر شهروندی می خواهد ثروتِ بیشتری به دست بیاورد؛ در حالی که این ثروت، محدود است. در جوامعِ دموکراتیک، برای به دست آوردنِ ثروت، شهروندان باید به کار و رقابت رو بیاورند. کسانی که در میدانِ کار و رقابت برنده اند، می توانند از ثروتِ بیشتری برخوردار شوند. وجودِ رقابتِ سالم و غیرِ خشونت آمیز، در تحتِ نظارتِ دولت، در واقع، محیطی است، که برای مدیریتِ خواستهای اقتصادیِ شهروندانِ جامعۀ دموکراتیک، ایجاد شده است. در جوامعِ دموکراتیک، به اقتضای فضای غیرِ خشونتبار،…

ادامه خواندنصلحِ دموکراتیک

ویکتور زوبکوف، ادامۀ پوتین برای آیندۀ روسیه

ملک ستیز، کارمند ارشد در مرکز مطالعات جهانی و حقوق بشر mms@humanrights.dk ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، به تقاضای کناره گیری فرادکوف، نخست وزیر این کشور، پاسخ مثبت داد و به جای او چهرۀ نسبتاً ناآشنا، ویکتور زوبکوف، را برگزید. حالا، که کمتر از ۹ ماه به انتخابات روسیه باقیست، زوبکوف چه نقشی را بازی خواهد کرد و پوتین با این کارش چه پیامدی به آخرین ماه های حاکمیت پرقدرتش به نمایش خواهد گذاشت؟ زوبکوف کیست؟ ویکتور زوبکوف، که در ماه اکتوبر همین سال ۶۶ ساله می شود، در دهکدۀ گاچیسکی، در یک خانوادۀ دهقان تبار به دنیا آمده است. دوران کودکی اش را در اورال سپری کرد؛ جایی که بزرگترین سیاسیون روسیه از آنجا نشئت کردند. خانوادۀ زوبکوف زراعت پیشه بود. ویکتور جوان از پدرش که مرد زراعت پیشه بود، زندگی کردن را آموخت و به آن به صورت جدی پرداخت. سپس به خدمت ارتش رفت و دوران سختی از زندگی اش را تجربه کرد. ارتش، مکتب مقاومت را برایش آموخت و زندگی کردن را در هوای استقلالیت در آن تجربه کرد. وی، پس از دو سال خدمت در ارتش، به دانشکدۀ اقتصاد رو آورد و از تحصیلات در زمینه های اقتصاد، هیچگاهی پشیمان نگشت. چهل سال پیش از امروز، ویکتور زوبکوف، در ساحۀ اقتصادی دهکدۀ پلدوی اورال به کار پرداخت و درین مدت توانست مراحل مختلف رشد شخصیتی اش را درعرصه های مدیریتی و تخصصی سپری نماید. وی، در ۹ سال نخستین این دوره، به پست رییس عمومی نهادهای کوپراتیفی «پیرووا مایسکایا» دست یافت، که از نهادهای برجستۀ تولید مواد زراعتی در شمال روسیه، به شمار می رفت. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، ویکتور زوبکوف ، به شهر سان پترزبورگ (لیننگراد پیشین)، به عنوان رهبر مؤسسۀ بزرگ تولید نفتی، به کار گماشته شد و سپس به عنوان معاون شهرداری شهر پترزبورگ به کار پرداخت. رسیدن به…

ادامه خواندنویکتور زوبکوف، ادامۀ پوتین برای آیندۀ روسیه

آیا تنها بوش؟

نوشتۀ ملک ستیز، کارمند ارشد در مرکز مطالعات جهانی و حقوق بشر mms@humanrights.dk این تصور همگانی گشته است که اگر جورج بوش نزدیک به هشت سال پیش به قدرت نمی رسید، امروز جهان امن تری را در اختیار داشتیم. منتقدین رییس جمهور به این باورند که دوکتورین بوش درد بزرگی به جهانیان به جا گذاشت؛ نخست این که ایالات متحدۀ امریکا، با استفاده از نیروی بزرگ نظامی خویش، بر تمامی گوشه های ستراتیژیک جهان حمله ور گردیده است، دوم این که ایالات متحده، با حملۀ نظامی، به نام تغییر رژیمهای دیکتاتوری به رژیمهای «دموکراتیک»، از همان نیروی خویش استفاده می نماید و سوم این که واشنگتن، این همه کارها را با دست تنهای خویش، بدون نقش نهادهای بین المللی و دولتها، انجام می دهد. منتقدین این نظریه فکر می کنند که دکتورین بوش، شهرت، محبوبیت و ارزشهای جمهوری امریکا را به صورت جدی صدمه زده و باعث بدنامی امریکا در سطح جهان گردیده است. منتقدین بوش می گویند که دکتورین او بر روابط شرق با غرب و بر تمدنهای انسانی نیز تأثیر بدی گذاشته است. آنها، ازدیاد فاصله ها میان جهان بینیهای دینی را از همین دکتورین می دانند. به باور آنها تغییر در هبری قصر سفید و یا جاگزینی رهبر دموکراتها در ادارۀ قصر سفید، جهان جدیدی را با طرحهای جدید امریکایی به ارمغان خواهد آورد؟ با مروری برین انتقادها، پرسشهایی مطرح می گیرند: آیا دکتورین بوش، دکتورین«"تنهابوش» می تواند باشد ؟ چنین تصوری می تواند، اسرارآمیز و در عین حال غیرواقعی به نظر برسد. این دکتورین در تأریخ و تجربۀ ایالات متحده، به خصوص پس از جنگ دوم جهانی، قرار داشته است. رابرت کیگن، یکی از پیشتازترین تحلیلگران سیاست خارجی امریکا، می گوید: «امریکا، در هر دوره از گذار زمامداران خویش، قدرتش را توسعه بخشیده است. سیاست توسعه بخشی قدرت در امریکا، جزئی از وجایب رهبران…

ادامه خواندنآیا تنها بوش؟

« من ـ او » و غربت

مکثی بر فرهنگِ شهروندی ما نوشتۀ ملک ستیز سالیان متمادیست که بارِ غربت برشانه هایم سنگینی می کند. مثل هرخارجی الاصل دیگر، زندگی را دراروپا، دشوارتر از آنچه که در نخستین سالهای اقامتم تصور می شد، درمی یابم. به نظرم اینجا چند عنصرتأثیرگذار عوض شده اند؛ یکی قوانین و هنجارهای اجتماعی، که دیگر آنچنانی «پذیرنده» نیستند؛ دیگر این که «من» آنچنانی که «خوش تصور" بود، عوض شده است. این دو عنصر، دو ذهنیت تازه یی زاییده اند؛ یکی در فرهنگ اجتماعی، که از هنجارهای تازه تأثیر پذیرفته و تغییرات جدی در آن رونما گردیده و دیگر «من» که از فرهنگ اجتماعی متأثر از هنجارهای تازه است، تغییر کرده است و دیگر آن «من» دیروز نیست. حال، هم «هنجار»ها و هم «من» ها باید کاری بکنند تا با «او» ها، کسانی که باشندگان اصلی اینجا هستند، هماهنگ شوند؛ ورنه این بار، سنگینتر خواهد شد. دیشب این بحث را پسرم کاوه، که سال آینده به دانشگاه خواهد رفت، با من مطرح نمود. در گفت و شنودی که با کاوه داشتم، دریافتم که این مرض به نسل دوم هم سرایت کرده است. برداشت من ازین بحث، از آماج هردوی ما، از درهم آمیخت گ ی هویت فرهنگی (Cultural Identity) (و حالت شهروندی) (Civil Status) ما، در جامعه نشأت می کرد. من پس از بحث دراز با کاوه، دریافتم که ما هردو، دو قاعدۀ مهم را باهم خلط کرده ایم: حالت مدنی و شهروندی خود را با هویت فرهنگی ما. به باور هردوی ما، که از دو نسل نمایندگی می کردیم، درهم آمیختگی این دو عنصر باعث در آمیختگی، درهمزیستی وهم آهنگی اجتماعی ما در جامعه می گردد؛ چیزی که مردم شناسان آن را درین ملکها به نام Integration می شناسند. کاوه می گفت: هویت فرهنگی، برای ما جوانان، شخصیت ما را می سازد. هویت فرهنگی، هسته یی ترین کلمه برای جوانیست…

ادامه خواندن« من ـ او » و غربت

مستعمره یی که قدرت جهانی گشت

(به مناسبت شصتمین سالگرد استقلال هندوستان) ملک ستیز، کارشناس مرکز مطالعات جهانی و حقوق بشر فیلهای هندی، که شانه های سنگین شانرا درجاده های پرخم و پیچ اقتصاد هندوستان هموار کرده اند، به شیرهای اقتصادی مبدل می گردند. امروز بزرگترین دموکراسی جهان، با وجود مقاومتهای دهشت افگنان و ریزش خون بیگناهان درین سرزمین پهناور، به سوی پیروزیهای جدید گام می گذارد. واقعیتهای امروز هندوستان، شباهتهای زیادی با فلمهای بالیوود دارند. حوادث امروز این کشور با احساسات، عواطف، اشک، خون، غربت، رقص و شادی و تحولات و مناقشات همراه است. زندگی روزانۀ این سرزمین زیبا، از تراژیدی و کمیدی و تغییرات جالب و دیدنی در صحنه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، پُر است. بالیوود به پهنای جهان گسترده است، جالبتر شده است و پُربیننده تر. هندوستان نیز چنین شده است. جالب، پُربیننده و پُر از حوادث. ملت هندوستان هیچگاهی، مانند امروز، مورد توجه جهانیان قرار نداشته است. اقتصاد رو به شگوفایی است، وجدان ملی شکل گرفته است و استقلالیت اقتصادی و سیاسی در ذهن هر هندوستانی جا گرفته است. هندوستان سرزمین ادیان، احزاب، جهانبینی ها، تفکرات، فرهنگها، رنگها و پوستها است. ادارۀ این سرزمین را سه میلیون انسان می چرخاند، که توسط هفتصد میلیون انسان انتخاب می گردند. در میدان سیاست هندوستان هیچگاهی خاموشی به ملاحظه نمی رسد. رسانه های این سرزمین پهناور را هرروز ماجراهای سیاسی دربر می گیرد. مقاله ها و گزینشهای ادبی، تحلیلی و خبری دست به دست می شوند و ذهن و فکر هر هندوستانی را به شور می آورد. هندوستان از لحاظ تعدد گروههای اتنیکی- قومی، در جهان بی نظیر است. نمایندگان این گروهها در هر جایی دیده می شوند؛ بدون آن که چه کمیتی را نمایندگی می کنند، جایگاهی برای خود درمی یابند و ملت را نمایندگی می نمایند. هرچند فقط دو فیصد مردم را سکهـ ها می سازند، ولی رهبری حکومت این…

ادامه خواندنمستعمره یی که قدرت جهانی گشت