جامعۀ مدنی و دستاوردهای مدنیِ زنان در افغانستان

حسین سرامد جامعۀ مدنی، یک مفهومِ مدرن در علومِ اجتماعی و سیاسی است و تعاریفِ گوناگونی برای آن ارایه شده است. در یک معنا، جامعۀ مدنی، حوزه یی از روابطِ اجتماعی است که زندگیِ خصوصیِ افراد را از ساحۀ کنترلِ دولت، جدا می‌کند. در این حوزه، افراد بدونِ کنترلِ کاملِ دولت، با همدیگر ارتباط می‌گیرند و به فعالیت‌های جمعی دست می‌زنند و برای سامان بخشیدن به فعالیت‌های خود، به ایجادِ نهادها و مؤسساتِ اجتماعی، اقدام می‏کنند. لازمۀ وجودِ جامعۀ مدنی، فرهنگِ مدارا و دیگرپذیری است، تا در سایۀ آن، افراد و گروه‌های مختلفِ اجتماعی بتوانند با حفظ و احترام به تفاوت‌های همدیگر، به گونۀ مسالمت‌آمیز، در کنارِ همدیگر زندگی کنند و به فعالیت‌های خویش دوام دهند و به گفتگوهای مسالمت‌آمیز بپردازند. این مفهوم، اشاره به وضعیتی دارد که در آن، اولاً همۀ شهروندان، در سایۀ حمایتِ قانون، از حقوق و امتیازاتِ شهروندیِ برابر برخوردار اند و آزادی‌های آنان، برای دست‌یافتن به این حقوق و امتیازات، موردِ احترامِ نهادهای قدرت در جامعه قرار دارد. ثانیاً، همۀ شهروندان، برای دست یافتن به خواسته ها و حقوقِ انسانی و امتیازاتِ شهروندیِ خود، دست به ایجادِ نهادها و سازمان‌های مدنی می‌زنند و منافعِ صنفی و گروهیِ خود را در چارچوبِ آن تعریف می‌کنند و به گونۀ سازمان‌یافته و پیگیر، برای رسیدن به حقوق و امتیازاتِ قانونیِ خود، تلاش و فعالیت می‌نمایند؛ بنابراین، جامعۀ مدنی، دارای دو خصوصیتِ ویژه می‌باشد: یکی این‌که همۀ شهروندان، در آن از برابری حقوقی و قانونی برخوردار اند و هیچ‌گونه تبعیض و تمایزِ غیرِمنطقی، میانِ آنان جواز ندارد و موقعیتِ شهروندیِ هر فرد نیز توسطِ قانون تعریف می‌شود. دیگر این‌که، در جامعۀ مدنی، همۀ شهروندان، شهروندانِ فعال و کنشگر اند - یا حدِاقل تلاش می‌شود که فعال و کنشگر باشند، تا بتوانند در کنترلِ قدرت و نظارت بر عملکردهای قدرت، نقشِ مؤثر بازی کنند و از حقوقِ خود…

ادامه خواندنجامعۀ مدنی و دستاوردهای مدنیِ زنان در افغانستان

فمینیسم، کولاک و رنگین کمان تکامل اجتماعی و سیاسی است

نویسنده: دکتور ادیپ یوکسل برگردان: محمد فهــیم نعیمی "با توجه به هر یکی از شاخصهای واقعی، مانند وضعیت و رفاه اجتماعی، مشارکت سیاسی، صلاحیت قانونی، دسترسی به منابع اقتصادی و کاریابی، تفاوت دستمزدها، سطح تعلیمات و دسترسی به خدمات صحی، زنان در حد قابل توجه و بعضی اوقات در حد بسیار پایین تر و بد نسبت به مردان قرار دارند." (مفهوم حقوق بشر بین المللی، هنری ستینر و فلیپ آلستون، مطبعه کلرندن، آکسفورد، ۱۹۹۶، صفحه ۸۹۴). کنوانسیون رفع تمام انواع تبعیض در برابر زنان ( CEDAW ) اعلامیۀ فیمینستی است که در سال ۱۹۸۱ مطرح شد و در سال ۱۹۹۵ توسط ۱۴۴ کشور تصویب گردید. نقل قول بالا، البته خبر خوشی نیست. اگر چه با نظریات و فرضیات آن در باره نابرابری در امر استخدام، موافق نیستم. پس از بیان آمار قابل تشویشی که تبعیض بر ضد زنان را در سطح جهان نشان میدهد، نویسنده ادامه میدهد: "هرچند کار در بیرون از خانه سبب افزایش درامد و بهبود وضعیت اجتماعی زنان میگردد، اما در عین زمان منبع عمدۀ تبعیض نیز میباشد. زیرا زنان در جوامع مختلف با بدست آوردن معاش و موقف پایین، در حالیکه بار مسؤولیت حفاظت از اطفال و خانه را نیز به عهده دارند، متحمل ضرر مضاعف هستند." (همان، صفحه ۸۹۵) فکر میکنم ریشۀ مشکل در اینجا بر میگردد به این فرضیۀ فیمنستی که زنان کاملاً برابر با مردان اند و تصور میشود که آنها باید با مردان در هر عرصه رقابت کرده و باید برابری خود را بصورت آماری در انجام فعالیتها و یا ناکامیها در همه عرصه های زنده گی نشان دهند. وادار کردن زنان برای انجام کارهایی که مردان از لحاظ بیولوژیکی برای انجام آن مناسب هستند و توقع اجرای برابر این کارها توسط زنان و مردان، بی عدالتی است. توقع حضور ۵۰ درصد زنان در کنار مردان در عرصۀ نظامی و…

ادامه خواندنفمینیسم، کولاک و رنگین کمان تکامل اجتماعی و سیاسی است

تجلیل از هشتم مارچ، احترام به حقوق و کرامت انسانی زن است

حسین سرامد هشتم مارچ برابر است با روز جهانی زن. روز هشتم مارچ به عنوان «روز زن» تقریباً به صورت اتفاقی تعیین شد. این روز حاصل مبارزات سخت و پیگیر زنان در کارخانه‌های آمریکا و آلمان و بعضی کشورهای دیگر، در جریان قرنهای نوزدهم و بیستم، است. کارخانه‌های بزرگ کشورهای صنعتی در قرن نوزدهم به نیروی انسانی ارزان برای کار ضرورت داشت. انحصار کارخانه‌ها و منابع کار باعث می‌شد که انسانها با شرایط بسیار طاقت فرسا و دستمزد ناچیز به کارهای بسیار شدید تن در دهند. نیروی زنان برای این هدف ارزانترین گزینه بود، از این رو زنان از وضعیت بسیار ناگوارتر برخوردار بودند. در سال ۱۸۵۷ در این روز کارگران نساجى زن در یک کارخانۀ بزرگ پوشاک، در نیویارک آمریکا،   براى اعتراض علیه شرایط توانفرسای کار و وضعیت اقتصادی ناگوار شان دست به اعتصاب زدند. با آن که اعتصاب آنان با توجه به انحصاری بودن زمینه‌های کار و امکانات مورد نیاز زندگی نمی‌توانست زیاد مؤثر تمام شود، ولی خاطرۀ این روز در ذهن کارگران کارخانۀ نساجی نیویارک باقی ماند. تمرکز امکانات اقتصادی در نیمۀ دوم قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شرایط کار را هرچند سخت تر می‌ساخت، ولی زمینه برای گسترش اعتراضات زنانِ کارگر در کارخانه‌های بزرگِ کشورهای صنعتی نیز بیشتر می‌شد. در روز هشتم مارچ سال ۱۹۰۸، کارگران زن در کارخانۀ نساجی نیویارک، خاطرۀ پنجاه سالگی اعتصابِ سال ۱۸۵۷ را زنده کردند. اعتصاب آنان، صاحبان کارخانه را به وحشت انداخت و باعث شد که آنان را در محل کار شان محبوس کنند و آتش سوزی ناگهانی، که در این کارخانه اتفاق افتاد، باعث شد که حدود ۲۱ تن از این کارگران قربانی آتش سوزی شوند. پس از آن جنبشهای زنان، هشتم مارچ را به خاطرۀ جاودانۀ رنج و محرومیت زنان تبدیل کردند و در سال ۱۹۱۰ این روز را، به صورت رسمی، به عنوان…

ادامه خواندنتجلیل از هشتم مارچ، احترام به حقوق و کرامت انسانی زن است

صلح پروری در افغانستان

برگرفته از روزنامه ی هشت صبح مورخ ۲۲ عقرب ۱۳۸۹ فشردهٔ متن سخنرانی آقای سلام از آدرس شبکه‌ ٔ جامعهٔ مدنی و حقوق بشر افغانستان و نهادهای مدنی در کنفرانس صلح و عدالت، چهارشنبه،‌ ۱۰نوامبر ۲۰۱۰، هوتل سرینا، کابل. صلح پروری در افغانستان بررسی پیش زمینه ها، ‌چالش ها، ‌و تلاش های جاری باری سلام صلح، نیاز همگانی برای هر شهروند داغدیدهٔ‌افغان شاید زیباتر از صلح، بدیل واژه یی؛ والاتر از صلح آرمانی؛ و باارزش تر از صلح، هدفی وجود نداشته باشد. هر فرد ستم کشیدهٔ کشورمان آرزو دارد تا سرانجام کودکان معصوم و‌نسل بالندۀ افغانستان هنگام رفتن به مکتب از جادهٔ مرگ و انتحار عبور نکنند. هر افغان می خواهد تا آبروی بربادرفتهٔ‌سرزمینش احیا‌گردد ودر کنار سایر ملل جهان از زندگی مرفه و شایسته‌شأن انسان برخوردار باشد. در این حال بدون تردید، همگان به صلح نیاز دارند و صلح را از جان و دل می طلبند. پیش زمینه ها و مولفه های صلح پروری صلح در هر کشور جنگ زده و یا در حال جنگ، از خود پیش زمینه ها و مولفه هایی دارد که بدون توجه به آن ها نمی توان به ساده گی از خارستان جنگ به گلستان صلح قدم گذاشت. اگر صلح را به معنای خشکانیدن ریشه های جنگ و از میان برداشتن همه عوامل منازعه معنا کنیم، تازه درخواهیم یافت که آوردن صلح در افغانستان با چه چالش بزرگی روبروست. زیرا، در طول سه دهه ما پیوسته شاهد شکل گیری جریان های سیاسی و فکریی بوده ایم که انگیزه و فلسفه‌ٔ ایجادشان مبارزه‌‌ٔ مسلحانه و رسیدن به قدرت سیاسی از راه خشونت و سرکوب گری بوده است. این جریان ها هرچند یکی پی دیگر به شکست مواجه گردیده اند و از هسته‌ٔ قدرت رانده شده اند اما هر کدام به گونه یی تا به امروز در وجود افراد و یا هم گروه ها…

ادامه خواندنصلح پروری در افغانستان

زنان، قربانیان اصلی کمبود دسترسی به اطلاعات در افغانستان

گفتگو با ثریا پرلیکا، رییس اتحادیۀ سراسری زنان و عضو بورد شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر فروزان درویش سایت شبکۀ جامعۀ مدنی و حقوق بشر، گفت و شنودی را با خانم ثریا پرلیکا، از فعالان حقوق زنان، پیرامون دسترسی به اطلاعات و نقش آن در تعمیم دموکراسی انجام داده است، که اینک تقدیم میگردد. پرسش: با تشکر از این که حاضر به مصاحبه شدید. نخستین پرسش را پیرامون دسترسی به اطلاعات و اهمیت آن مطرح مینمایم. به نظر شما، چرا دسترسی اطلاعات از اهمیت زیادی در دنیای امروز بهره مند گردیده است؟ پاسخ: دنیای امروز، دنیای معلومات است. دسترسی به اطلاعات، زمینه های گستردۀ توسعه و انکشاف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را فراهم می آورد. دسترسی به اطلاعات، زمینه های انتخاب دقیق و سازنده را برای شهروندان یک اجتماع مساعد میسازد. به باور من، دسترسی به اطلاعات، دموکراسی را به واقعیت مبدل میگرداند و شهروندان را برای انتخاب آگاهانه، در عرصه های مختلف، کمک مینماید. پرسش: به باور شما، آیا دسترسی به اطلاعات، یک نیازمندی اجتماعی در افغانستان به شمار میرود یا خیر؟ پاسخ: من فکر میکنم، دسترسی به اطلاعات، نه تنها یک نیازمندیست، بلکه یک اصلِ غیرِقابل انکار برای هر جامعۀ دموکراتیک است. یکی از دشواریهای مهمی را که در جریان انتخابات ریاست جمهوری و شورای ملی در افغانستان تجربه کردیم، کمبود دسترسی شهروندان به اطلاعات بود. نبود اطلاعات باعث گردید، تا شهروندان نتوانند، دسترسی کامل به برنامه ها داشته باشند. شهروندان نمیتوانستند اطلاعات کافی را پیرامون نقش رهبری و ظرفیتهای آن در جامعه به دست آورند. بدین ترتیب، شهروندان افغانستان، بدون آگاهی لازم، به پای صندوقهای رأیدهی رفتند و قربانی رأی خویش گردیدند. جدا ازین، مثالهای زیاد دیگری نیز وجود دارد، که شهروندان افغان، بدون دسترسی به معلومات کافی، دست به اقداماتی میزنند، که عواقب ناگواری را به بار می آورد. پس، به باور من،…

ادامه خواندنزنان، قربانیان اصلی کمبود دسترسی به اطلاعات در افغانستان

قدرتِ سیاسی چیست؟

حسین سرامد بحثِ قدرتِ سیاسی یکی از مسایلِ محوری در فلسفۀ سیاسی است و نحوۀ عملِ آن همواره از مهمترین مسایلِ مطرح در سیاست به شمار می‌رفته است. نمی‌توان در بحثِ سیاست و عملِ سیاسی، قدرت را فراموش کرد، زیرا در سیاست مهمترین چیز، کاربردِ قدرت و تعیینِ دامنه و نوعِ تأثیراتِ آن بر زندگیِ مردم است. اصولاً در تعبیراتِ گوناگونی که از سیاست ارایه می‌شود، یکی از نقشهای اصلیِ سیاست، کنترل و رهبریِ قدرتِ سیاسی است. از سوی دیگر، سیاست در متنِ روابطِ مردم به وجود می‌آید و امکانِ رهبریِ عملِ جمعی را در دست می‌گیرد. رهبریِ عملِ جمعی نیز با قدرت صورت می‌گیرد. قدرت، امکانِ انجامِ هر عمل را برای صاحبش فراهم می‌سازد. بنابراین هرگاه قدرت در دستِ کسی افتاد، به گونۀ طبیعی با انجام دادنِ عمل، بر سرنوشتِ مردم تأثیر می‌گذارد. از این رو قدرت را نمی‌توان از سیاست جدا دانست. زندگیِ مردم در هرحال متأثر از ساختارِ قدرت و نوعِ کاربرد آن توسطِ سیاستمداران است. پس باید زندگیِ اجتماعیِ مردم را در ارتباط با ساختارِ قدرتِ حاکم بر آن‌ موردِ بررسی قرار داد. از عبارات بالا روشن می‌شود که منظور از قدرتِ سیاسی، قدرتی است که از طریقِ ایجادِ همسویی میانِ افراد و سازماندهیِ آنها در جهتِ خواستهای معینی به وجود می‌آید. یعنی قدرتِ سیاسی، قدرتی است که از ارتباطِ انسانها و اشتراکِ شان در باور یا عقیده یی، چه به گونۀ آگاهانه و ارادی و چه به گونۀ غیرِ ارادی و غریزی، حاصل می‌شود. از این رو قدرتِ سیاسی، در هر حال، از متنِ مردم به وجود می‌آید. این نکته حتا در قدرتهای استبدادی نیز صدق می‌کند. با آن که قدرتهای استبدادی، توجیهاتِ غیرِمردمی و انحصاری دارند، ولی با آنهم روشن است تا زمانی که وجودِ «مردم» مطرح نباشد، نمی‌توان از شکلگیریِ قدرتِ سیاسی سخن گفت. به تعبیرِ دیگر، تنها زمانی می‌توان از…

ادامه خواندنقدرتِ سیاسی چیست؟

عوامل عمدۀ خشونت در خانواده

دکتور محمد اسماعیل درمان درآمد: خانواده، یک گروه خویشاوند است که در اجتماعی کردن فرزندان و برآوردن برخی از نیازهای بنیادی دیگر جامعه، مسؤولیت اصلی را به عهده دارد. با آنکه با گسترش شهرنشینی و روند رو به رشد صنعتی شدن در بسیاری از کشورها، ساختار، کارکرد و اقتدار خانواده ها دگرگون و تا حدی کمرنگ شده است، ولی هنوز خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی، در تنظیم رفتار جنسی و زاد و ولد، رشد و تربیت فرزندان، اجتماعی کردن آنها، تثبیت جایگاه و منزلت اجتماعی، مراقبت و محافظت از کودکان، ناتوانان و سالمندان و فراهم آوردن امنیت اقتصادی و روانی اعضای خود نقش بارزی را ایفا میکند. ۱ درین میان، رفتارِ توام با خشونت، با ویژگیهای مختص به خود، میتواند بر این نقش صدمه وارد کند و در ساختار روابط میان اعضای خانواده و رسیدن به اهداف فوق گسست ایجاد کند. تعریف: زمانی که یکی از اعضای خانواده تلاش کند تا بر عضو یا اعضای دیگر خانواده به شکل جسمی یا روانی تسلط یابد، خشونت شکل میگیرد. ۲ به عبارت دیگر، پرخاشگری عبارت است از رساندن صدمه یا آسیب به فرد دیگر، به صورت تعمدی. ۳ و یا بصورت ساده، خشونت عبارت است از آسیب رساندن عمدی جسمی یا روانی به شخص دیگر. این رفتار تنها محدود میان زوجین نبوده و ممکن است متوجه اعضای دیگر خانواده نیز گردد. بطور مثال، گزارشها حاکی از آنست که کودکان در بسیاری از موارد، قربانیان مستقیم یا غیرمستقیم خشونت و نتایج آن، منجمله طلاق، محدودیتهای اقتصادی، اختلالات روانی و غیره میباشند. خشونت خانواده گی در تمام فرهنگها، جوامع، نژادها، طبقات، مذاهب و در میان مردان و زنان به مشاهده میرسد؛ ولی نوع رفتار خشونت آمیز و زمینۀ بروز این رفتار، در جوامع مختلف متفاوت است. بنابر آمار جهانی، حدود ۹۰ درصد از قربانیان خشونت خانه گی زنان و حدود ۱۰…

ادامه خواندنعوامل عمدۀ خشونت در خانواده

وضعیت حقوق بشر در بامیان

در گفتگویی با اسماعیل ذکی هماهنگ کنندۀ شبکۀ جامعه مدنی و حقوق بشر در زون مرکزی حسین سرامد لطفاً در مورد وضعیت حقوق بشر در بامیان، توضیح دهید؟ تا آنجا که مربوط به مردم بامیان است، مردم تا حدود زیادی ارزشهای حقوق بشری را در روابط شان با همدیگر، احترام و رعایت میکنند و به نظر میرسد که فرهنگ حقوق بشر در این شهر، کم ـ کم جا باز میکند و مردم تاحدودی نشان داده اند، که پذیرای ارزشهای حقوق بشری استند. از این رو، وضعیت حقوق بشر در بامیان، در مقایسه با بعضی از ولایات دیگر کشور، به طور نسبی خوبتر شده است؛ امّا دولت، در رابطه با بهبود وضعیت زندگی مردم و در زمینۀ تأمین حقوق اقتصادی و اجتماعی آنها، توجهی نداشته و کاری را انجام نداده است. شاید در جریان باشید، که تعدادی از مردم بامیان، هنوز در مغاره های کوهپایه ها زندگی میکنند و زندگی شباروزی شان را با وضعیت رقتباری، بدون سرپناه سپری مینمایند و به حدِاقل امکانات آسایشی دسترسی ندارند؛ این خود نقض بسیار آشکار و صریح حقوق شهروندان میباشد. وضعیت عمومی بامیان نشان میدهد، که در آنجا مخالفت ورزی با حقوق بشر، نسبت به مناطق دیگر کمتر است. به نظر شما چه نکاتی باعث شده، که مردم بامیان، برای پذیرش حقوق بشر و نورمهای مدنی آمادگی بیشتر داشته باشند؟ بامیان، در درازای تأریخ کشور، یکی از مناطق محروم بوده و در سالهای متمادی، مورد بی مهری حاکمان کشور قرار گرفته و قربانی تبعیضات گوناگون بوده است. علاوه بر آن، سالهای دشوار جنگ نیز مردم بامیان را بسیار رنج داده است. حتا در همین دوره های اخیر، مردم بامیان، توسط رژیم ضد بشری طالبان، قتل عام گردیدند و خانه های شان به آتش کشیده شد و تعداد زیادی از مردم، مجبور به ترک سرزمینهای شان شدند. بناءً هر حرکتی که مبنی بر…

ادامه خواندنوضعیت حقوق بشر در بامیان

ضرورتِ دموکراسی

حسین سرامد دموکراسی را معمولاً با تعریفهایی از قبیلِ «حکومتِ مردم»، «حکومت مطابقِ خواست و رضایتِ مردم»، «حکومت برای مردم»، «حکومت مطابقِ قانون» و ... تعریف می‌کنند. هرکدام از این تعریف‌ها برای تأکید روی یک نکته است، و آن عبارت از نقشِ محوریِ مردم در حکومت است. اگر درنظر داشته باشیم که مهمترین جدالِ تأریخِ سیاسیِ بشر همان تعیینِ جایگاه و نقشِ مردم در سیاست، و تأثیرِ سیاست بر سرنوشتِ مردم بوده است، دموکراسی، در میانِ نظامهای سیاسی مختلف، که در طولِ تأریخ توسطِ بشر برای ادارۀ حکومتها تجربه شده، مقبول ترین نظام شمرده می‌شود. از این رو امروز در سراسرِ جهان، گسترش یافته و رایج ترین نظامِ سیاسی شناخته می‌شود و حتا معیاری برای سنجشِ مشروعیتِ حکومتها نیز به شمار می‌رود؛ زیرا هدف از تشکیلِ حکومتها، در سیاستِ جدید، چیزی جز کمک به رفاه و آسایشِ همگانی، توأم با حفظِ حقوق و آزادیهای همگانی نیست. دموکراسی، به دلیلِ این که حکومت را در جهتِ رفاه همگانی و حفظ و رعایتِ حقوق و آزادیهای مردم سوق می‌دهد، به عنوانِ یگانه نظامِ مشروع قلمداد می‌شود. اگرچه دموکراسی هم خالی از صعف‌ و نواقص نیست؛ مثلاً دموکراسی نمی‌تواند از به وجود آمدنِ الیگارشی و نظامِ نخبه سالاری جلوگیری کند، که در اثرِ آن قدرت عملاً در انحصارِ افرادِ خاصی قرار می‌گیرد. این نقیصه و نواقصی از این دست، بیشتر سؤالاتِ مطرح در جوامعی است، که دموکراسی در آنها نهادینه شده و از امکاناتِ یک نظامِ دموکراتیک برخوردار اند؛ امّا در جوامعی مانندِ افغانستان، که تازه از زیرِ سلطۀ نظامهای استبدادی و خودکامه برآمده و می‌خواهند دموکراسی را تجربه کنند، رسیدن به دموکراسی یک آیدیال به شمار می‌رود و برخورداری از امکاناتی که دموکراسی در اختیارِ آن قرار می‌دهد یک آرزوست. از این رو طرحِ نواقصِ دموکراسی در این‌گونه جوامع موردی ندارد. ضرورتِ دموکراسی را این نکته توجیه می‌کند که درنظر…

ادامه خواندنضرورتِ دموکراسی

زنان، سیاست و آزادی

در گفتگو با مهناز صادقی، رییس انجمن زن و آزادی حسین سرامد در ابتدا، میخواهیم خوانندگان ما با انجمن زن و آزادی، آشنایی پیدا کنند. انجمن زن و آزادی( WFA )، یک انجمن غیرِسیاسی و غیرِدولتی است، که در سال ۱۳۸۳ خورشیدی، تأسیس شد و بیشتر، کارهای حقوقی انجام میدهد. ما هفتۀ دو روز، نشستهای منظم در مورد مسایل مدنی، حقوق زن، حقوق طفل، حقوق بشر و به ویژه در زمینۀ حق سیاسی، داریم. در قسمت حقوق زن، تمرکز بیشتر ما، روی موقف زنان در جامعه و مناسبات و روابط اجتماعی آنان و محدودیتهایی که بر آنان حاکم است، میباشد. هدف ما، در مجموع، ارتقای سطح ظرفیت زنان است. میخواهیم زنان را از حقوق بشری شان آگاه بسازیم و آنها را کمک کنیم تا در برابر مشکلات اجتماعی یی، که بر سر راه شان قرار دارد، موفق تر و پرتوان تر شوند و برای آنها راه حل پیدا کنند. آن گونه که از نام نهاد شما بر می آید، عمده ترین بخش فعالیتهای شما، بر بهبود شرایط زنان و به ویژه آزادیهای آنان متمرکز است. میخواهم ارزیابی کُلی شما را از وضعیت فعلی زنان، به ویژه در عرصۀ حقوق و آزادیهای اساسی آنان، در مقایسه با چند سال پیش بدانیم. به نظر شما روند رشد آزادیهای مدنی و حقوق زنان، در طول چند سال گذشته، چگونه بوده است؟ با یک نگاه خوش بینانه، یک سلسله تغییرات در وضعیت زنان به وجود آمده است، مثلاً زنان زیادی به مکتب و تعلیم دست یافته اند و به دانشگاهها راه پیدا کرده اند. تعدادی از آنها به فعالیتهای اجتماعی راه یافته اند و توانسته اند موقفهای خوبی را به دست بیاورند؛ ولی با وجود این تغییرات و با فرض تمام تلاشهایی که در عرصۀ احقاق حقوق زنان و بهبود شرایط زندگی آنان صورت گرفته است، زن در جامعۀ امروزی، همچنان زیر…

ادامه خواندنزنان، سیاست و آزادی