CSHRN publishes a human rights page in Dari and Pashto in the weekly family magazine “Killid”. This magazine has an edition of 25’000 copies, which are available in nearly all of Afghanistan. Through this page, basic human rights concepts are explained in a simple language and different human rights organisations and activists are presented each week.
……………………………………………………………………………
دموكراسي و انتخابات
حسين سرامد
چنانی كه ميدانيم، در حكومتهاي دموكراتيك، قدرت، خاستگاه مردمي دارد و بنابر خواست و رضايتِ مردم و از طريقِ قرارداد ميانِ مردم ايجاد ميشود؛ يعني زمامداران و صاحبانِ قدرت، در واقع، امانتدارانِ قدرت اند، كه براي مدتِ معيني، در مرجعيتِ استفاده و اِعمالِ قدرت قرار گرفته اند. معين و محدود بودنِ زمانِ حكومتِ زمامداران به اين معناست، كه مردم صلاحيتِ آن را دارند، كه بعد از مدتِ معيني، شخصِ ديگری را امانتدارِ قدرتِ خود بسازند. از اين رو قرار گرفتن در مرجعيتِ رهبري و اعمالِ قدرتِ سياسي، تنها از طريقِ جلب و كسبِ رضايتِ مردم، امكان پذير است و هر كسي كه خواسته باشد در اين مرجع قرار گيرد، بايد موردِ توافق و رضايتِ مردم باشد، در غيرِ آن، از هيچ طريقِ ديگر، امكانِ رسيدن به مرجعيتِ اِعمالِ قدرتِ سياسي، امكان پذير نيست.
در نظامهای دموکراتیکِ امروزی، اراده و رضايتِ مردم، از طريقِ انتخابات تبارز مييابد. انتخابات، امكانِ آن را فراهم ميسازد، كه مردم فارغ از هرگونه ترس و فشار و نگراني، آزادانه، زمامدارِ موردِ نظرِ خود را برگزينند. مكانيسمِ انتخابات به گونه یي است، كه به صورتِ طبيعي، توافقِ نظرِ اكثريتِ مردم را آشكار ميسازد. يعني هركسي ميخواهد در مرجعيتِ رهبري و استفاده از قدرتِ سياسي قرار گيرد، بايد توافقِ اكثريتِ مردم را با خود داشته باشد، تا بتواند به مشروعيتِ اِعمالِ قدرت برسد. در واقع، فرضِ انتخابات بر اين است، كه حكومت بايد توسطِ اكثريت، يا نمايندۀ اكثريت، اداره شود؛ زيرا ما ناگزيريم كه سرانجام راهي براي رسيدن به يك توافقِ نظرِ كُلي، براي ايجادِ يك حكومت، داشته باشيم. در جوامعِ امروزي، كه متشكل از میليونها شهروند است، دستیابی به این توافق، به گونۀ مستقيم، امكان ندارد و همچنان رسيدن به يك توافقِ همگاني نيز، عملاً، ناممكن است؛ پس ناگزیر بايد به رأي و نظرِ اكثريت تن در داد. در واقع، اين يكي از نواقصِ بزرگِ دموكراسي شمرده ميشود، كه رأي و نظرِ اقليتها، در مقابلِ اكثريت، كنار گذاشته ميشود و موردِ بيتوجهي قرار ميگيرد و يا خواستِ آنان، قربانيِ خواستِ اكثريت ميشود. در حالي كه دموكراسي، اصولاً «حكومتِ مردم» تعريف ميشود و قرار است، كه مردم، در سايۀ دموكراسي، به حقوق و مطالباتِ خود دست بيابند؛ امّا در عمل، حكومت، مطابقِ خواستِ اكثريتِ مردم ايجاد ميشود، نه برابر با خواستهای همۀ مردم. اگر قرار است دموكراسي، نظامي باشد كه مردم را براي رسيدن به خواستهايشان كمك كند، اين سؤال همچنان بيپاسخ باقي ميماند، كه چرا بايد اقليتها در مقابلِ اكثريت، از خواستهها و مطالباتِ خود محروم شوند؟…
اگرچه از لحاظِ ساختاري و فني، اين نقضِ در نظامهاي دموكراتيك و انتخابي وجود دارد، ولي حكومتِ اكثريت، به هيچ وجه به معناي آن نيست، كه اقليتها از حقوقِ اساسيِ شان نيز محروم شوند. اكثريت، بنابر مكانيسمِ انتخابات، تنها در مرجعيتِ ادارۀ حكومت و رهبريِ قدرتِ سياسي قرار ميگيرند؛ ولي به هيچ صورت، نبايد باعثِ ضايع شدنِ حقوق و خواستهاي مردم شوند. اصل بر اين است، كه حكومتها بايد تابعِ خواستهاي مردم باشند و نبايد حقوق و آزاديهاي اساسيِ آنان موردِ بياحترامي و بيتوجهي قرار گيرند.
نقشِ انتخابات، صرفاً انتقالِ مسالمت آميزِ قدرت است؛ چيزي كه در طول تأريخ، هميشه فاجعههاي هولناكي را خلق كرده است. اگر تأريخِ بشر را نگاه كنيم، به روشني ميبينيم، كه زمامداران، هميشه با قتلِ عام و كشتارها و ظلمهاي گستردهیي قدرت را به همديگر تحويل داده اند و همواره باعثِ ظلمها و تجاوزاتِ بيشماري بر حقوق و امتيازاتِ مردم شده اند.
بحثِ انتقالِ قدرت، يا آنچنان كه كارل پوپر ميگويد، خلعِ زمامداران، هميشه معضلِ اصلي در سياست بوده است. پوپر، قدرتِ خلعِ زمامداران را به نامِ قدرتِ منفي ياد ميكند و مهمترين كاركردِ انتخابات را نيز همين ميداند. به زغمِ او آنچه اهميت دارد اين است، كه دموكراسي بايد امكانِ رهاييِ بدونِ خونريزي از يك دولت را، كه به حقوق و وظايفِ خود احترام نميگذارد، يا حتا اگر صرفاً سياستهاي آن را نادرست ميداني، فراهم سازد (درسِ اين قرن، كارل پوپر، ترجمۀ عزتالله فولادوند). انتخابات، بعد از هردورۀ معين، اين فرصت را به مردم ميدهد، كه به راحتي و سهولت، قدرت را به مرجع يا شخصِ ديگری منتقل كند.
امّا اين سوال را فراموش نكنيم، كه آيا انتخابات در تمامِ جوامع، نقشِ مؤثرِ خود را ميتواند بازي كند؟ يا به تعبيرِ دقيقتر، چگونه ميتوان يك انتخاباتِ مؤثر داشت؟ چه چيزي ميتواند نقشِ انتخابات را در انتقالِ قدرت به نفعِ مردم برجسته تر سازد؟